عمومي اين شهيد را از پاهايش شناختند...
 آخرين باري كه آمد مرخصي، گفت: حاجقاسم اسم تيپي را كه من مسئولش هستم، گذاشته امام حسين(ع). اين اسم را دوست داري؟ گفتم: هرچي تو دوست داري، من هم دوست دارم. گفت: چون اسم تيپ امام حسين(ع) است، دوست دارم مثل امام حسين(ع) شهيد شوم
شهيد «حاجيونس زنگيآبادي»... 10 دي 1390-11:14:54 ادامه مطلب |
|
|
روايت لحظه شهادت يك شهيد مسيحي
 دو نفر بعدي با قايق پارويي آمدند و جاي ما را گرفتند. سوار قايق شديم تا برگرديم. پارو زديم و هور را شكافتيم. هنوز مسافتي دور نشده بوديم كه خمپارهاي توي آب خورد و پارو از دستش افتاد. تركش به قفسه سينه و زير گردنش خورده بود، سرش را توي بغلم گرفتم و...
توي گردان شايعه شده بود كه نماز نميخونه. مرتضي رو كرد به من و گفت: «پسره انگار نه انگار كه خدايي هست، پيغمبري هست، قيامتي، نماز نميخونه...»... 10 دي 1390-11:07:03 ادامه مطلب |
|
|
خاطره 5 خاطره از شهيد تهراني مقدم
 شهيد تهراني مقدم درباره سئوالاتي كه رهبر انقلاب طرح كردند، اين گونه مي گفت: من متحير بودم كه حضرت آقا چقدر دقيق و پيچيده اين سئوالات را مطرح مي كنند و طوري دقيق و كارشناسانه صحبت مي كنند كه انگار ايشان خود از عالي رتبگان نظامي در حوزه تخصص موشك هستند... 10 دي 1390-10:57:35 ادامه مطلب |
|
|
عمومي شهيدي با زبان روزه در فكه
 ساعت 10 راه ميافتند براي تفحص. بين راه عاشورا ميخواند و اشك ميريخت. تا بچهها ميديدنش ميگفت «هوا چقدر سرده، از چشمهايم اشك ميآيد»؛ منطقه كاري سعيد جاي ديگري بود. دنبال شهيد غلامي رفت. مين كه منفجر شد شهيد غلامي گفته بود كار من تمام است به سعيد برسيد. محمود بعد از دقايقي همانجا شهيد شد. تركشهاي آن مين به سعيد خورده بود و...... 10 دي 1390-10:47:39 ادامه مطلب |
|
|
عمومي مجاهدي گمنام از جنس همت و خرازي/ سردار شهيد حسن تهراني مقدم به روايت فرماندهان
 شهيد مقدم صفي را پشت سر دارد كه با هيچ ابزاري قابل ديدن نيستند و نتوانستند مانع از ادامه مسير شوند، دشمنان بدانند با رفتن شهيد مقدم راهش متوقف نمي شود و آنها از اين موضوع خوشحال نباشند.
40روز پيش سپاه پاسداران يكي از بهترين ياران و فرماندهان عرصه فناوريهاي موشكي خود را به مسلخ عشق سپرد و با اين شهيد عزيز و 16 همرزم او وداع كرد.متنهاي ذيل ديدگاه برخي از همرزمان، دوستان و فرماندهان سپاه پيرامون جايگاه آن شهيد عزيز مي باشد.... 10 دي 1390-10:53:00 ادامه مطلب |
|
|
سخنراني آمريكاييها عقل گنجشك در بدن دايناسور دارند/ سلامي: آمريكا مثل كوه يخ در مقابل حرارت انقلاب اسلامي در حال آب شدن است
 جانشين فرماندهي سپاه پاسداران با اشاره به شكستهاي بيپايان آمريكا از زمان بروز انقلاب اسلامي ايران تأكيد كرد: آمريكا همانند يك كوه يخ در مقابل حرارت انقلاب اسلامي در حال آب شدن است.
سردار حسين سلامي جانشين فرماندهي سپاه پاسداران ظهر پنجشنبه در همايش حماسه 9دي كه در محل سالن همايشهاي سازمان صدا و سيما برگزار شد، طي سخناني با بيان اينكه هر زمان يك تحول، از يك مدل معين پيروي ميكند، اين مسئله نشان ميدهد كه يك روند در تابعيت از يك استراتژي شكل گرفته است، گفت: گاهي حوادث تابع استراتژيهايي هستن... 10 دي 1390-10:26:37 ادامه مطلب |
|
|
عمومي آرزوي شهادت به سبك حاج حسين بصير
 نقل است كه روزي حاج حسين بصير از مادرش خواست به وي اجازه دهد بر سجاده اش دو ركعت نماز حاجت بخواند و پس از نماز خواندن به دعايش آمين بگويد. مادر با قبول اين درخواست بر دعاي او آمين مي گويد. حاجي بعد از دعا رو به مادرش كرده و پرسيد مادر آيا مي داني دعايي كه كردم چه بود ؟ مادر گفت:«حتماً پيروزي رزمندگان.» جواب داد: «بله آن به جاي خودش ولي من از خدا طلب شهادت كردم و چون مي دانم دعايت مانع شهادتم مي شود امروز خواستم آمين تو را بر شهادتم بشنوم.»... 10 دي 1390-10:22:31 ادامه مطلب |
|
|
عمومي پيچك هيچ تجانسي با امثال ابوشريف نداشت
 غلامعلي پيچك هم كه از تهران به منطقه غرب آمده بود ميگفتند ابوشريف هم خيلي با او گرم ميگيرد. لذا آن ذهنيت قبلي بچهها به نوعي پيشداوري منفي نسبت به پيچك تسري پيدا كرد.
آنچه پيش رو داريد زندگينامه سردار دلاور اسلام، فاتح جنگهاي كردستان و علمدار نبردهاي حماسي جبهه غرب، از بازيدراز تا گيلان غرب؛ شهيد غلام علي پيچك است.... 8 دي 1390-09:12:18 ادامه مطلب |
|
|
عمومي من، محسن گلستاني اعزامي از پايگاه سيدالشهداء
 بچه هاي تبليغات، از هر رزمندهاي پيامي ضبط كردند. من در كنار برادرم محسن بودم كه نوبت او شد: «من، محسن گلستاني، اعزامي از پايگاه سيدالشهداء (ع) هستم و در لشكر محمد رسولالله (ص)، گردان حمزه سيدالشهدا (ع) گروهان يك، دسته يك مشغول خدمت هستم.
شهيد محسن گلستاني درسال 1340 در محلهاي به نام شهرستانك از توابع شهريار در 26 كليومتري جاده ساوه چشم به جهان گشود.... 8 دي 1390-09:06:51 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت شهيدي كه خود را مجازات مي كرد
 «دردهاي شما در فراق ما، دل ما را بيشتر آتش مي زند. درست است كه ما به هر چه مي كنيد آگاهيم؛ اما اين بلاي بزرگي بود كه اي كاش نصيب ما نمي شد. وقتي شما از اين و آن طعنه مي خوريد و لاجرم به گوشه اتاق پناه مي بريد و با عكس هاي ما سخن مي گوييد و اشك مي ريزيد، به خدا قسم اين جا كربلا مي شود و براي هر يك از غم هاي دلتان اين جا همه شهيدان زار مي زنند».... 8 دي 1390-09:03:13 ادامه مطلب |
|
|
|