خاطره خاطراتي از دفاع مقدس از زبان سردار سوداگر فرمانده اطلاعات، عمليات قرارگاه قدس
 يكي از بچههاي ديگر كه حادثه شهادتش را به ياد دارم، شريف مطوري از بچههاي خرمشهر بود. الان هم مزارش در خرمشهر است. او با واسطه جزء بچههاي اطلاعاتي شد. آنقدر شجاع و صبور بود و در شكستن خطوط دشمن از خود ايثار نشان ميداد كه بعضي وقتها غبطه ميخوردم. او عرب زبان بود و فصيح صحبت ميكرد، براي شناسايي در خاك دشمن ميرفت و يك يا دو روز آنجا ميماند. از سنگرهاي عراقي تغذيه ميكرد و برميگشت. او فردي بود كه روزي كه به محسن رضايي گفتم:... 27 مهر 1390-10:36:00 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو ناگفته هاي حاج صادق آهنگران از ۸ سال دفاع مقدس
 حاج محمدصادق آهنگري را با نام “آهنگران” از سال هاي دفاع مقدس مي شناسيم.مداحي و نوحه خواني هاي او را آنان كه با جنگ زيسته اند به خاطر دارند. صداي او كه گاه پر از غم و اندوه غريبي است و گاهي پر از شور و هيجان ناشي از پيروزي، براي همه ما آشناست. اگرچه او در سال هاي پس از جنگ اندكي كم كار شده است ولي هرگز خاطره آهنگ هاي حماسي و جنگي او به خصوص آهنگ “اي لشگر صاحب الزمان، آماده باش، آماده باش” از اذهان عمومي محو نخواهد شد. گفت و گوي با او ترتيب داده ايم كه خواندنش خالي از لطف نيست. با ما همراه باشيد... 27 مهر 1390-10:32:17 ادامه مطلب |
|
|
خاطره خاطره اي از شهيد محمد جهان آرا
 يك روز نشسته بوديم، ديديم خانه روي سرمان خراب شد. پشت خانه را گودبرداري كرده بودند و سقف ريخت روي سر بچههايم. رفتيم بيمارستان، وقتي برگشتيم ديديم دزد تمام وسايلي كه تهيه كرده بوديم را برده.
توپ هاي چادر مشكي مرغوب ميان خانه هدايتالله قل ميخورد و تا نزديك پايم روي مبل هاي نيم دار اطاق نشيمن مرد ولو ميشود.... 27 مهر 1390-10:13:44 ادامه مطلب |
|
|
مصاحبه گمشده در هور/ ماجراي گم شدن يك شهيد در هور
 نزديكيهاي صبح، در همان وضعيت، نماز صبح را به جا آوردم و بعد از خاتمه نماز، بار ديگر با تضرع از درگاه خدا درخواست كمك و ياري كردم.
آنچه در پي ميآيد، گزيدهاي است از يك مصاحبه مفصل و جذاب؛ با سردار شهيد «سعيد سليماني»؛ معاونت عملياتي نيروي زميني سپاه، كه در پرواز 19 دي 84، به اهالي آسمان عشق ملحق شد.... 26 مهر 1390-12:13:54 ادامه مطلب |
|
|
روايت هيچ چيز راضيام نميكرد؛ مگر همان ارتفاعات كردستان
 هيچ چيز راضيام نميكرد؛ مگر همان ارتفاعات كردستان و نسيم خنك كوهستان. فقط بودن در كردستان بود كه برايم معنا داشت. من آن جا به دنبال زندگي ميگشتم، آن هم زندگي واقعي.
تهران و بندر عباس آن طوري كه ميخواستم راضيام نكرده بود. هيچ چيز راضيام نميكرد؛ مگر همان ارتفاعات كردستان و نسيم خنك كوهستان. فقط بودن در كردستان بود كه برايم معنا داشت. من آن جا به دنبال زندگي ميگشتم، آن هم زندگي واقعي.... 26 مهر 1390-12:04:30 ادامه مطلب |
|
|
گزارش برشي از كتاب كسوف؛ آخرين روزهاي C.I.A/ ايالات متحده؛ عمق استراتژيك صدام در جنگ با ايران
 كارشناس ارشد شوراي امنيت ملي آمريكا: آمريكا براي صدام حسين كاري كرد كه تا آن زمان، براي هيچ يك از نزديك ترين متحدان خود نكرده بود.
حمله نظامي رژيم به عدم پيوسته بعث عراق به ايران و جنگ 8 ساله دو كشور، نه تنها يكي از مهمترين حوادث تاريخ معاصر كشور ما، بلكه از نظر اثرات منطقهاي و جهاني، در رديف مهمترين حوادث دهههاي اخير است.... 26 مهر 1390-11:39:28 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت آيا از بندبند وجودم گوهر مي رويد؟ دست نوشته اي از جانباز شهيد مهندس حميدرضا مدني قمصري
 ج: جانم را او داد و سپس با فرمان او بود كه روحي در كالبدم دميده شد و در جهان هستي زندگي ام را شروع كردم.
ا: آفريننده اي مهربان كه در تمام مراحل زندگي مرا امتحان هاي مختلف مي كند.
ن: نايب امام زمان (عج) را در زمان خود ديدم و به او عشق ورزيدم و سخنش را به جان و دل خريدم.... 26 مهر 1390-10:20:47 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو فرزند شهيد «عبدالرضا قربانعلي» : پدرم هميشه ميگفت يكي از اين مينها براي من است
 فرزند شهيد «عبدالرضا قربانعلي» گفت: پدرم آنقدر روح بزرگي داشت كه هيچوقت درباره كارهايش براي من صحبت نميكرد؛ پدرم آماده شهادت بود و هميشه ميگفت يكي از از اين مينها براي من است!
شهيد «عبدالرضا قربانعلي» مسئول كل تيمهاي نظارت مينبرداري جنوب كشور دو روز پيش در اثر انفجار يك مين صد تانك به جا مانده از دوران دفاع مقدس در منطقه چزابه به شهادت رسيد و پيكر مطهرش صبح امروز در ميان خيل دوستان و همرزمان و خانواده داغدارش به تشييع شد و براي تدفين در بهشت رضوان شهرستان فشم... 26 مهر 1390-10:11:21 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت آن روزها سنگر ما مناجات و اشك و دعا بود
 خيلي از رزمندهها در پشت نخلي، پشت تپهاي يا در قبري كه براي خود كنده بودند، با تلاوت آيات و مناجات با محبوب خود، روزها را به شب و شبها را به سحر ميرساندند و ميگفتند «سنگر ما؛ مناجات و اشك و دعاست».
ياد روزهايي بخير كه شبها و روزهايش از خاك بر اوج افلاك نور ميباريد و عطر جانفزاي عشق و شهامت و شهادت، در جبههها جاري بود.... 26 مهر 1390-10:02:41 ادامه مطلب |
|
|
روايت سالروز نقطه اوج تهاجم به خرمشهر/ ميخواستند كار خرمشهر را يكسره كنند!
 يك امدادگر درباره چگونگي اشغال خرمشهر به دست دشمن بعثي ميگويد: روز 24 مهر 1359 روز عجيبي بود. آن روز انگار ارتش بعث عراق ميخواست كار خرمشهر را يكسره كند.
24 مهر سالروز اوج تهاجم به خرمشهر شهر خوب خاطرهها و دلاورديهاست؛ روزي كه ماشين جنگي عراق با همينه پوشالي خود پا به خاكي گذاشت كه بعدها به بخشي از تاريخ سربلندي و افتخار ايران زمين بدل شد؛ خرمشهر آن روزها مركز اتصال زمين به ملكوت شده بود.... 26 مهر 1390-09:59:52 ادامه مطلب |
|
|
|