گزارش 28سال در حسرت شهادت
 درد دلشان زياد است، شايد به اين سبب كه دلتنگند براي آن روزها كه خاطراتشان رقم خورده و هزاران شايد ديگر كه مي توانند هر كدام بهانه اي زيبا براي گريه كردن باشند، روزهايي كه مي گويند يكدستي و يكرنگي فراوان بوده چرا كه آن هدف والاشان نيز يكي بوده است.
بي ادعايند كه جمله زيباي كجايند مردان بي ادعا را لقب گرفته اند، شايد من نبودم و شايد هم، زبانم براي سخن گفتن هنوز باز نشده بود كه آنها بودند، نديدمشان، اما شنيده هايم از آنها كم نيست و مي توانم به وقت ديدارشان نام واقعي مرد را برايشان انتخاب كنم.... 10 مهر 1390-10:59:17 ادامه مطلب |
|
|
عمومي شهري كه دوبار اشغال شد / «هويزه»؛ نامي كه بايد دو بار در تقويم ايران حك شود
 نام «هويزه» را مي توان دو بار در تقويم ايران يكي در 10 مهرماه و ديگري 18 ارديبهشت جست چراكه هويزه در طول جنگ تحميلي در دو مرحله به اشغال رژيم بعث عراق درآمد.
در اشغال اول كه در دهم مهر ماه سال 1359 صورت گرفت شهر توسط خود مردم آزاد شد. در آن دوران مردم سلحشور اين خطه با هر وسيله اي مقابل دشمن ايستادگي كردند كه نام بسياري از جوانان اين كشور از جمله شهيده سهام خيام و شهيد علم الهدي به همراه ياران با وفايش به عنوان دانشجويان پيرو خط امام از جمله شهداي مقاومت هويزه ثبت شده است.... 10 مهر 1390-10:54:17 ادامه مطلب |
|
|
مصاحبه جانبازان قطع نخاعي از ديدار با رهبر انقلاب ميگويند/ زيباترين هديه بعد از 28 سال مجروحيت
 علياكبر سليماني از جانبازان قطع نخاعي كه به سختي قادر به تكلم است، گفت: بعد از 28 سال مجروحيت ديدار با آقا براي ما بزرگترين هديه بود.
6 مهرماه روز به يادماندني جانبازاني شد كه به منظور شركت در همايش ملي تجليل از جانبازان قطع نخاع گردني در تهران حضور يافته بودند؛ 57 جانباز قطع نخاع گردني به عنوان نخستين گروه حضور يافته در اين همايش، با حضور در حسينيه امام خميني (ره) با مرشد و مراد خود رهبر معظم انقلاب اسلامي ديدار كردند. ديداري كه سرشار از جلوههاي عشق و دلدادگي و معطر به عطر فداكاري و ايثا... 10 مهر 1390-10:27:52 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت نامه يك همسر شهيد به رئيس جمهور محبوب دوران جنگ
 يك همسر شهيد در نامهاي به رئيس جمهور دوران دفاع مقدس حضرت آيتالله خامنهاي نوشت: به عنوان كمك به رزمندگان كفرستيز، يك حلقه النگوي طلاي خود را هر چند ناچيز است به اسلام اهدا ميكنم؛ به اميد اينكه اين ذرهاي كمك محسوب شود.
در اسناد بيشماري كه در مركز پژوهش، سنجش و اسناد رياست جمهوري دوران دفاع مقدس موجود است،... 10 مهر 1390-10:23:43 ادامه مطلب |
|
|
گزارش درسهايي از دفاعمقدس
 31 سال پيش در چنين روزهايي در شرايطي كه نظام نوپاي اسلامي هنوز در مرحله تثبيت خود بود، معاندين و منافقين كه خط خود را از امام و انقلاب جدا كرده بودند به همراه صدام و ديگر دشمنان خارجي، كشورمان مورد تهاجم وحشيانه قرار دادند.
شروع جنگ تحقيقاً براي نابودي انقلاب بود. شرقيها و غربيها از اين انقلاب راضي نبودند و غرب كه بيشترين منافع را در ايران داشت، انقلاب را مستقيماً عليه منافع خود دانست.... 10 مهر 1390-10:20:09 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو شهيد جهان آرا به روايت همسرش
 شهيد رجايي كه در آن جلسه حضور داشت با خانه ما تماس گرفت و به من گفت كه به جهان آرا بگويم بني صدر تجهيزات نخواهد داد، با اين كه امام تاكيد كرده بود كه بفرستيد؛ تجهيزات نخواهد آمد و با توكل به خدا بجنگيد.
صبح يكي از روزهاي ارديبهشت ماه 1377 آقايان هدايت الله بهبودي، احد گودرزياني، حسين ظفرقندي و مرتضي سرهنگي ميهمان مهرباني خانواده جهان آرا بودند. حاصل گفتگوي آنان در نشريه «كمان» به چاپ رسيد:... 9 مهر 1390-10:55:15 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو لحظه جانبازي از زبان يك روحاني شيميايي
 هنوز تصوير آن بچه در جلوي چشمانم است؛ زير نعش مادرش افتاده بود ... اكنون سال اول دانشگاه است؛ هر وقت كه اين دختر را در سلامت كامل ميبينم، لذت ميبرم و شيريني و حلاوت اين جانبازي را احساس ميكنم.
مسؤول نمايندگي ولي فقيه در مراكز آموزشي غرب كشور و مديركل اصناف و اماكن ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر از مسؤوليتهاي پيشين اين روحاني رزمنده است و امروز مدرسي دانشگاه در كارنامه اين جانباز 70 درصد دوران دفاع مقدس ميدرخشد.... 9 مهر 1390-10:49:39 ادامه مطلب |
|
|
خاطره خاطره رزمنده كوچك و عراقيهايي كه ميخواستند تسليم شوند
 وقتي مترجم حرفهاي افسران عراقي را ترجمه كرد، از بس كه خنديديم، مرديم؛ عراقيها آمده بودند اسير شوند. هرچه صدا زدند كه آي ايرانيها ما آمديم پناهنده شويم، كسي جواب نداده بود نگو نگهبان كوچك ما در خواب است.
خيلي كوچك بود و كاملاً مشخص بود مسئولين اعزام را ذله كرده تا اجازه داده بودند بياد جبهه (تجربه اين كار را خودم هم داشتم)؛... 9 مهر 1390-10:38:37 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت وقتي زمان لبيك فرا رسيد... به ياد مردان دل افلاكي و تن خاكي
 ساك دستي خاكي رنگ را روي شانهام مياندازم و آرام به سمت دانشگاه حركت ميكنم، انگار دلم، روح و روانم را جايي جاگذاشتهام، جايي در آخرين نقطه مرزي، جايي كه خاكش سرخ است و دامنگير!
ساكم را روي بشكه خالي زنگزده كنار بقيه ساكها ميگذارم و پيراهن و شلوار خاكي رنگ را بيرون ميكشم و بهتن ميكنم، حس خوبي دارد، پوتين را بهسختي به پا ميكنم اما درست اندازه است، برخلاف بقيه كه يكي پاهايش بزرگ است ديگري پوتينها.... 9 مهر 1390-10:20:50 ادامه مطلب |
|
|
خاطره خاطراتي جالب از همسرداري سرداران شهيد
 همسر شهيد مرتضي آويني: با اين كه تعداد مسئوليتهايي كه داشت از حد تواناييهاي يك آدم خارج بود، ولي در خانه طوري بود كه ما كمبودي احساس نميكرديم؛ با آن كه من هم كار در مخابرات را آغاز كرده بودم و ايشان هم واقعاً گرفتاري كاري داشت و تربيت سه فرزندمان هم به عهدهمان بود. وقتي من مي گفتم فرصت ندارم، شما بچه را مثلاً دكتر ببر، مي برد. من هيچ وقت درگير مسائل خريد بيرون از خانه، كوپن يا صف نبودم. جالب است بدانيد كه اكثر مطالعاتش را در اين دوران، در همين صفها انجام مي داد.... 9 مهر 1390-10:06:43 ادامه مطلب |
|
|
|