گفتگو گفتوگو يا مادر خلبان شهيد «فريدون ذوالفقاري»: دانش آموخته اروپا، مسير سرخ سعادت را در آسمان آبي مجنون جستجو ميكرد
 به علت درجه و مسئوليت بالايي كه داشت، ميتوانست پرواز نكند؛ اما به گفته خودش دوران جنگ تحميلي زمان بهرهبرداري از سرمايه ايست كه خرج آنها شده است.
بسيارند كبوتران بينام و نشاني كه غريبانه پر گشودند و تنها نامي شدند بر كوچههاي فراموش شده شهر؛ و مردمي كه فقط عادت كردهاند براي دادن آدرس خانههاشان نام كسي را بنويسند كه نميدانند كيست ...!... 24 خرداد 1390-09:46:58 ادامه مطلب |
|
|
گزارش گزارش يك شبكه خارجي از مزار شهدا/ قدرت آرامگاه شهداي ايران از انرژي هسته اي بيشتر است
 شبكه خبري راشاتودي طي گزارشي از بهشتزهرا (س)ي تهران عنوان كرد كه آرامگاههاي شهيدان يك بُعد قدرت ايرانيها حتي بيشتر از قدرت هستهاي هستند و بسياري از مردم هنگام زيارت آرامگاهها از خداوند ميخواهند كه آنها هم در راه خدا شهيد شوند.
شبكه خبري راشاتودي در گزارشي از بهشتزهرا (س) تهران نوشت:... 23 خرداد 1390-11:51:54 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت شهيدي كه ساعت 30/11به شهادت رسيد
 من اين جملات را موقعي مينويسم كه گلولههاي آتشين دشمن تمام نقاط پاسگاه ترابه را سوراخ ميكند و عزيزان شما در اتاقهاي پاسگاه چارهاي جز انتظار ندارند. آري! انتظار اينكه گلوله در كجا فرود ميآيد و چه كسي از اين جمع به پرواز در ميآيد.
آن چه خواهيد خواند برگي است از يادداشتهاي شهيد مهدي خوش سيرت معاون فرماندهي لشكر قدس گيلان. كه در عمليات نصر4 (فتح ماووت عراق) به تاريخ 6/4/1366 به شهادت رسيده است:... 23 خرداد 1390-10:30:44 ادامه مطلب |
|
|
خاطره رزمنده اي كه امام پيشاني اش رابوسيد/ خاطراتي خواندني از ارتباط امام خميني (ره) با رزمندگان
 يك بار كه ما در منزل مشغول بسته بندي آجيل براي اهدا به جبهه بوديم امام آمدند و بعد از نشستن با دست مبارك خود براي رزمندگان چند بسته آجيل پر كردند. خدمتشان گفتم: اجازه بدهيد پشت اين بسته ها بنويسيم كه اين آجيل توسط شما پر شده است چون رزمنده ها خوشحال مي شوند.
آنچه در ادامه مي آيد خاطراتي خواندني از ارتباط عاطفي امام خميني (ره) با رزمندگان اسلام است.... 23 خرداد 1390-10:27:22 ادامه مطلب |
|
|
خاطره خمپاره 60 در اتاق عمل
 مجروحي را به بيمارستان آوردند . من سريع به نزديك او رفتم ، رزمنده مجروح مرتب ذكر مي گفت، اما صحنه خيلي عجيب آن بود كه يك خمپاره 60 ميليمتر به بازوي او اصابت نموده ولي عمل نكرده بود .
ساعت 12 ظهر در بيمارستان صحرايي «خاتم الانبياء» مشغول گفتن اذان ظهر بودم و بچه هاي اورژانس و بهداري هم آماده انجام فريضه نماز مي شدند . در بيرون اورژانس يك نماز خانه صحرايي بر پا شده بود، صفوف براي اقامه نماز شكل گرفت .... 23 خرداد 1390-09:42:19 ادامه مطلب |
|
|
خاطره آنها شهري پر از فيروزه دارند
 ستوان با تعجب گفت: پول ايراني هم كه داري! گفت: براي يادگاري برداشتم. با اين انگشتر، دستش را جلو آورد و انگشتر فيروزهاش را نشان داد. بچهها جنازهها را لخت ميكنند من فقط از اين انگشتري خوشم آمد. پول خردههاش هم ريخته بود زمين.
دوست نداشت رو به باد سيگار بكشد. نفسش ميگرفت.... 23 خرداد 1390-09:28:50 ادامه مطلب |
|
|
روايت روايت يك امداگر از بمبهاي شيميايي
 به خاطر بمباران شيميايي، منطقه آلوده شده و هوا نيز آلوده بود؛ بنابراين چفيهام را ميشستم و به سر و صورتم و جلوي دهانم ميبستم. كلاه اوركتم را نيز سرم ميكردم و بندش را ميبستم. مطمئن بودم كه اين كار باعث كاهش تأثيرآلودگي ميشود.
عمليات «خيبر» اولين عملياتي بود كه بمباران شيميايي شديم. در كنار رودي كه به شط العرب معروف است، چادر بهداري را برپا كرده بوديم.... 23 خرداد 1390-09:25:37 ادامه مطلب |
|
|
گزارش در جشنواره خاطرهنويسي دفاعمقدس شهر تهران، صورت ميگيرد/ تجليل از 5 پيشكسوت عرصه خاطرهنويسي دفاعمقدس
 دبير علمي نخستين جشنواره خاطرهنويسي دفاعمقدس شهر تهران، در نشست خبري اين جشنواره گفت: علاوه بر معرفي 5 خاطرهنويس برتر اين جشنواره، 5 نفر از پيشكسوتان و صاحبنظران عرصه علمي و عملي خاطرهنويسي دفاعمقدس، مورد تقدير قرار خواهند گرفت. اين مراسم، اول تير امسال، در فرهنگسراي ارسباران برپا ميشود.... 23 خرداد 1390-09:15:37 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو مادر شهيد «ميثم قمري»: شهيدي كه روز عاشورا متولد شد
 مادر شهيد «ميثم قمري» گفت: ميثم علاقه خاصي به شهادت و اهل بيت (ع) داشت و هميشه از اينكه جنگ تمام شده بود و فرصت حضور در جبهه را پيدا نكرده بود ناراحت بود و ميگفت «ما سعادت شهادت را نداشتيم».
آرزوي شهادت داشت، اما جاماندن از قافله شهدا دستيافتن به اين آرزوي ديرينه را دور مينمود؛... 23 خرداد 1390-09:09:41 ادامه مطلب |
|
|
خاطره معجزه حضرت موسي(ع) در زندان تكريت
 زندان تكريت عراق، نيمي از خرداد گذشته است. هوا بي نهايت، گرم و شرجي. اسرا پيراهن هاي خود را در آورداند، برهنه و سبك حال، توي آسايشگاه نشسته بودند.
در و پنجره ها هم كه تابستان و زمستان نداشت، هر روز باز مي شد و هرشب بسته، بچه ها بي رمق و كم گفتگو دور هم نشسته اند.... 22 خرداد 1390-12:00:39 ادامه مطلب |
|
|
|