خاطره مروري بر مديريت سردار شهيد حسين نادري در دفاع مقدس
 مدت زيادي به عنوان بسيجي در جبهه بود، وقتي حاج مهدي زندينيا گفت كه بايد پاسدار رسمي شود تا بتواند در جبهه مسووليت بيشتري بر عهده بگيرد، فقط گفت: چشم.
فوري تمام كارهاي استخدامش را انجام داد و برگشت پيش حاج مهدي، ميگفت: از وقتي اين لباس را پوشيدم، مسووليتم بيشتر شده، الآن بايد مسووليت بسيجي ها را هم قبول كنم.... 21 اسفند 1389-09:36:57 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت مروري بر مبحث «جهاد» از ديدگاه شهيدان
 دوران دفاعمقدس به عنوان برگ زريني از تاريخ كشورمان، همواره مايه مباهات بوده و خواهد بود و آيندگان نيز افتخار خواهند كرد كه در گذشته كساني از همين كشور در سختترين شرايط در مقابل دشمن متجاوز ايستادند و نه تنها اجازه ندادند حتي يك وجب از خاك كشور در دست متجاوزان باقي بماند، بلكه آسايش و امنيت امروزي آنها نيز مديون از جان گذشتگي ايثارگران و شهيداني است كه بيهيچ چشمداشتي، جان خود را در طبق اخلاص نهادند.... 21 اسفند 1389-09:18:43 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو همسر شهيد پاليزواني: خانواده شهدا با تبعيت از ولايت رهرو واقعي شهدا باشند
 همسر شهيد مرتضي پاليزواني گفت: ولايت فقيه همواره عامل اتحاد و همدلي ملت ايران بوده است؛ بنابراين همه مردم و جلوتر از آنها خانواده معظم شهدا و ايثارگران با تبيعت كامل از ولي زمان خود، رهرو واقعي شهدا باشند.... 21 اسفند 1389-09:16:48 ادامه مطلب |
|
|
عمومي دژ هرگز گشوده نخواهد شد (دزفول)
 «دزفول را فراموش نكنيد»! اين جملهاي بود كه در پايگاههاي هوايي عراق، براي خلبانها درشت نوشته بودند.
دزفول دروازه خوزستان بود و خوزستان دروازه ايران. اين را هم دزفوليها خوب ميدانستند و هم بعثيها. از همان روزهاي اول، مردم دزفول فهميده بودند كه بايد بمانند، مقاومت كنند، مجروح شوند و شهيد بدهند، تا شهرهاي ديگر بمانند.... 19 اسفند 1389-08:38:08 ادامه مطلب |
|
|
گزارش ... راز از خود بريدنها!/نگاهي به سه مرحله سفر عرفاني زيارت مناطق جنگي
 اگر نيت كردهاي سالك طريق عشق باشي و قصد قربت نمودهاي، بايد بداني روزگاري در اين مسير نوراني، بهترين خلايق زمان، اصحاب آخرالزماني حسين(ع)، براي حقطلبي و ظلمستيزي سر از پا نشناخته، گامهاي استوارشان را نهادند و چونان در برابر جنود كفر و نفاق بر ايمانشان پاي فشردند كه جانان، بي سر و دست و پا به محضر خويش طلبيدشان و آنچه امروز از ايشان باقيمانده طريق نوراني است كه دستگير ما بيسروپايان عالم خواهد شد.... 19 اسفند 1389-08:38:08 ادامه مطلب |
|
|
خاطره الله بندهسي!(حميد باكري)
 متولد مياندوآب بود. فارغ التحصيل رشتة مهندسي مكانيك. شهردار اروميه و اين آخريها شده بود فرمانده لشكر 31 عاشورا. معروف شده بود. ديگر كسي نبود كه مهدي باكري را نشناسد.
□
مرتب ميرفت به محلههاي پايين شهر، مثل عليآباد و حسينآباد و كوچههاي خاكي و گلي آن را آسفالت ميكرد.... 19 اسفند 1389-08:23:29 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت نامه هاي شهيد شيميايي حسين صدري، خطاب به خانواده اش: به رحمت خدا دل بسته ايم، براي چه نگران باشيم
 پدر عزيز، مادر عزيز و مهربانم، نگران ما نباشيد كه بحمد الله من و ساير و برادرانم سالم هستيم و دعا گوي شما و تمامي مومنين .
اصلاً براي چه نگران باشيم؟ چرا كه به رحمت خدا دل بسته ايم و تنها ناراحتي مان اين است كه مبادا خدا گناهان گذشته ما را نيامرزد و يا توفيق بندگي او راپيدا نكنيم. ولي باز اميد به رحمت او داريم.... 19 اسفند 1389-08:09:25 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو برادر شهيد همت: شهيد همت با ديدن تصوير امام(ره) اشك ميريخت
 برادر شهيد همت گفت: شهيد همت هميشه ميگفت: «حاضرم بهخاطر يك پيام امام جان دهم» و زماني كه تصوير امام خميني(ره) را در تلويزيون ميديد، محو تماشاي ايشان ميشد؛ بارها شاهد بودم كه در آن لحظات از چشمانش اشك ميريخت.... 19 اسفند 1389-08:09:25 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت اروند؛ هميشه ديوانهام ميكند
 زل زدهام به رود ولي انگار هر چه از اروند و شب عمليات والفجر8 شنيدهام در سرم دور برداشته. فكر اين كه سر عزيزم را بكنم زير آب كه مبادا صداي خرخر گلوي تير خوردهاش دشمن را خبر كند و آن قدر صبر كنم كه ديگر هيچوقت صدايش در نيايد...... 19 اسفند 1389-08:01:44 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت شلمچه؛ قدمگاه ملائك
 وقتي وارد شلمچه ميشوي، دوست داري همراه فرشتگان بر جاي قدمهاي شهدا بوسه زني؛ براي شناخت خود بايد شلمچه را بشناسي؛ پس هنگاهي كه ميخواهي به اين مكان مقدس وارد شوي، با وضو و بدون كفش وارد شو.... 19 اسفند 1389-08:01:48 ادامه مطلب |
|
|
|