خاطره حاج احمد با بغض به پسرك گفت: غلط كردم برادر جان... غلط كردم!
 احمد تفنگ را به طرف او گرفت اما پسرك يكدفعهاي بُغضش تركيد و همانطور كه سرش را بالا گرفته بود و توي چشمهاي احمد زل زده بود، اشك از چشمهايش سرازير شد و گفت: «شما خودت كي هستي كه اومدي سر من داد ميزني؟ اسمت چيه؟ نيروي كدام پايگاهي؟»... 18 اسفند 1389-10:05:54 ادامه مطلب |
|
|
خاطره حماسه هويزه
 طي هشت سال جنگ تحميلي، حماسه هاي زيادي آفريده شد كه هر يك از آنها ويژگي هاي خاص خود را داشت و در روند جنگ، مؤثر بود. يكي از اين حماسه ها، حماسه هويزه است. اين نوشته روايتي است از محاصره دانشجويان پيرو خط امام در هويزه.... 18 اسفند 1389-10:05:23 ادامه مطلب |
|
|
خاطره كعبه در احرام
 صدايش كردم، جواب نداد، نگاهش كردم، آرپيجي هنوز روي دوشش بود، با دست چپ قبضه را روي دوش راستم نگه داشتم و دست راستم را جلو بردم، كاش كلمات قادر بودند. بگويند كه چه حالي شدم، درست مثل اينكه دستم را روي يك چشمة جوشان آبِ گرم گذارده باشم! سرِ علي داداشم، پريده بود.... 18 اسفند 1389-09:48:32 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت دست نوشتهاي از شهيد حميد باكري/ تقديم به همه فرزندان معنوي «حميد باكري»
 از شهيد حميد باكري مكتوبات زيادي بر جاي نمانده است. آن چه خواهيد خواند چند خطي مختصر از ميراث مكتوب آن شهيد فرزانه است كه در سالگرد شهادتش منتشر مي گردد.
از شهيد حميد باكري دست نوشته هاي زيادي به يادگار نمانده است. آن چه خواهيد خواند چند خطي از مختصر ميراث مكتوب آن شهيد فرزانه است.... 18 اسفند 1389-09:48:23 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو روايت فرمانده پدافند شيميايي از حملههاي شيميايي عراق به عمليات خيبر
 سردار محمد باقر نيكخواه گفت: رژيم بعث عراق از آغاز عمليات خيبر تا پايان فروردين 63 به طور متناوب حملات شيميايي خود را ادامه داد و با استفاده از 90 قبضه انواع سلاح سبك و سنگين و 40 نوع هواپيماي بمبافكن، منطقه عمليات خيبر را از عوامل شيميايي اشباع كرد.... 18 اسفند 1389-09:29:20 ادامه مطلب |
|
|
عمومي براي رفتن به جبهه آقا قندعلي ضامنم شد
 ماند دو تا فرم كه بايد دو نفر از معتمدين و خوشنامهاي محله آن را پر ميكردند. مثل خر ماندم توي گل. سعي كردم حالت چهرهام مظلومانه باشد: به مسئول ثبتنام گفتم: من دو تا خوشنام و معتمد از كجا پيدا كنم؟
عشق رفتن به جبهه ديوانهام كرده بود. نه سن و سال درست و حسابي داشتم، نه تن و بدن رشيد و تنومندي.... 18 اسفند 1389-09:13:23 ادامه مطلب |
|
|
خاطره سهراهي نيستان كجاست
 راننده با پشت بيل خاك پاي تابلو را چند بار كوبيد و رفت عقب تا نوشته روي تابلو را بخواند: « موقعيت سهراه نيستان گروه تفحص شهدا ».
وقتي راننده پيچيده توي جاده خاكي صداي گادگاد مرغابي ها بلند شد. سمت راست جاده درياچه بود و انبوه نيزار، جاده مه بود و جلوتر كپه آتشي كه زباله ميكشيد. راننده به موازات نيزار پيش ميرفت. نرسيده به كپه آتش، شل كرد، مردي كنار آتش چمباته زده بود.... 18 اسفند 1389-08:51:01 ادامه مطلب |
|
|
عمومي بهياد گمنامترين اسطوره مقاومت و صبر؛ شهسواري؛ احياكننده روح مقاومت ميان اسرا
 خبرنگاران خارجي آمده بودند تا خبر عدم الفتح رزمندگان ايران و اسارت رزمندگان را مخابره كنند كه ناگاه رزمندهاي لاغراندام در حالي كه دستانش از پشت بسته شده بود، فرياد زد: «مرگ بر صدام ضد اسلام»
اسطورههاي واقعي 8 سال دفاع مقدس آنقدر زياد هستند كه بعضي وقتها از ذكر نام آنها غافل ميشويم.... 18 اسفند 1389-08:51:06 ادامه مطلب |
|
|
عمومي زندگينامه خيبرشكن عاشورايي
 به روز 12 فروردين 1334 ه.ش در شهرضا در خانواده اي مستضعف و متدين بدنيا آمد. او در رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم كربلاي معلّي و زيارت قبرسالار شهيدان و ديگر شهداي آن ديار شدند و مادر با تنفس شميم روحبخش كربلا، عطر عاشورايي را به اين امانت الهي دميد.
محمد ابراهيم درسايه محبّتهاي پدر ومادر پاكدامن، وارسته و مهربانش دوران كودكي را پشتسر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد. در دوران تحصيلش از هوش واستعداد فوقالعادهاي برخوردار بود و با موفقيت تمام دوران دبستان و دبيرستان را پشت سر گذاشت.... 17 اسفند 1389-10:58:36 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو سردار «فتحالله جعفري» و «محمدمهدي همت»: شهيد «همت» با نگاه تعقلگرا و همهجانبه معرفي شود
 محمدمهدي همت، فرزند سردار شهيد محمدابراهيم همت و سردار فتحالله جعفري درباره سطح كيفي و اسنادي آثار منتشر شده درباره شهيد همت، معتقدند كه اين كتابها به پشتوانه تعقلي نياز داشته اند. زيرا تواناييهاي اين شهيد، قابليت بالايي براي پردازش دارند.
هفدهم اسفند ماه 1389، بيستوهفتمين سالگرد شهادت سردار محمدابراهيم همت، فرمانده لشكر 27 حضرت محمد رسولالله(ص) در سالهاي دفاعمقدس است.... 17 اسفند 1389-10:12:16 ادامه مطلب |
|
|
|