عمومي به مناسبت درگذشت پدر شهيدان زينالدين؛ مروري بر زندگيو فعاليتهاي سردار شهيد مهدي زينالدين
 پدر سردار شهيد مهدي زينالدين فرمانده لشكر عليبن ابيطالب (ع) و سردار شهيد مجيد زينالدين مسئول اطلاعات و عمليات تيپ 2 لشكر عليبن ابيطالب(ع) در دفاع مقدس، پس از عمري مجاهدت در راه انقلاب دار فاني را وداع گفت و به فرزندان شهديش پيوست. به همين مناسبت مروري دارد بر زندگي و فعاليتهاي سردار شهيد مهدي زينالدين.... 16 بهمن 1389-10:23:19 ادامه مطلب |
|
|
عمومي به مناسبت درگذشت پدر شهيدان مهدي و مجيد زينالدين؛ مروري بر زندگي و فعاليتهاي سردار شهيد مجيد زينالدين
 پدر سردار شهيد مهدي زين الدين فرمانده لشكر عليبن ابيطالب (ع) و سردار شهيد مجيد زينالدين مسئول اطلاعات و عمليات تيپ 2 لشكر عليبن ابيطالب(ع) در دفاع مقدس، پس از عمري مجاهدت در راه انقلاب دار فاني را وداع گفت و به فرزندان شهديش پيوست. به همين مناسبت مروري دارد بر زندگي و فعاليتهاي سردار شهيد مجيد زينالدين.... 16 بهمن 1389-09:59:32 ادامه مطلب |
|
|
گزارش براي اولين بار در تاريخ جنگ دچار ترديدهاي رنج دهنده شدهام
 ترديدها بسيار رنج دهنده است. براي اولين بار در تاريخ جنگ،قبل از عمليات دچار چنين حالي شدهام. شايد به خاطر وضعي كه در عمليات كربلاي چهار پيش آمد و چشممان ترسيد و به خاطر مسئوليت مستقيمي كه دارم و همين وضع درباره فرماندهان ديگر هم صادق است.
آن چه خواهيد خواند روايتي است از كربلاي 5 كه راوي آن ، جناب آقاي هاشمي رفسنجاني است. ايشان در زمان عمليات كربلاي 5 مسئوليت جانشين فرماندهي كل قوا در جنگ را بر عهده داشت:... 16 بهمن 1389-09:53:00 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو مديرعامل انجمن عكاسان انقلاب و دفاع مقدس داد: ثبت بيش از يك ميليون عكس انقلاب و دفاع مقدس در انجمن عكاسان
 مديرعامل انجمن عكاسان انقلاب و دفاع مقدس گفت: يك ميليون و 200 هزار عكس با موضوع انقلاب و دفاع مقدس از 176 عكاس در گنجينه انجمن عكاسان انقلاب و دفاع مقدس به ثبت رسيده است.
محمدحسين حيدري اظهار داشت: از سال 75 با حضور 7 نفر از عكاسان دوران دفاع مقدس از جمله شهيد جانبزرگي با هدف تشكيل مجموعهاي براي جمعآوري، ساماندهي، حفظ و نگهداري آثار دفاع مقدس اقدام كرديم.... 16 بهمن 1389-09:35:10 ادامه مطلب |
|
|
خاطره سياه مشق
 مرد به سختي نفس ميكشد. پرستار كپسول اكسيژن را كنار تخت ميگذارد و ميرود. پنجره كنار مرد بسته است. حياط از لابهلاي پرده عمودي پنجره پيداست. دوربين جنازهاي را كه دارند به سمت آمبولانس ميبرند نشان ميدهد. پسر بچهاي كنار برانكارد زل زده است به جنازه. مرد ميانسالي نزديك ميآيد. دست پسر بچه را ميگيرد و دنبال جنازه راه ميافتد.... 12 بهمن 1389-10:23:29 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو گفت و گو با جانباز 70 درصد، حبيب شريفي يك سانتي متر با شهادت فاصله داشتم
 مي گويند يكي از حقوق فرزند بر پدر و مادر انتخاب نام نيكو است و براي او نامي نيكوتر از حبيب نبود و نيست. حبيبي كه يك روز به لشگر يك نفره معروف بود و حالا وقتي از او فلسفه اين صفت را مي پرسم، چشم هايش را كمي تنگ مي كند و فقط لبخند مي زند، و من در پس اين لبخند مي خوانم كه مي گويد؛ تو چه مي داني كه رمل و ماسه چيست؟!... 12 بهمن 1389-10:15:45 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت وصيتنامه شهيد مريم فرهانيان به ولايت فقيه ارج بنهيم
 وصيتم را با نام خدا، اين بزرگترين بزرگترها، آن يگانه مطلق، اين فريادرس مستضعفان، اين در هم كوبنده كاخ ستمگران و يزيديان، اين منجي حق و عدالت، اين فرستاده ي قرآن، اين شنونده غم ها، اين مشكل گشاي دردها و ... شروع مي كنم.
اول از هر چيز از انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني به اندازه فهم خودم و وظايفم كه بر دوش دارم بگويم، انقلابي كه با دادن خون هزاران شهيد و هزاران معلول به اولين مرحله پيروزي خود رسيد.... 12 بهمن 1389-10:15:45 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت مادر دوست دارم همچون مادر وهب در روز عاشورا باشيد
 شهيد منصور خادم صادق در وصيت نامه خود آورده است: اي مادر! دوست دارم همچون مادر وهب در روز عاشورا باشيد كه زماني سر بريده وهب را جلوي او انداختند سر را بلند كرد و به طرف دشمن انداخت و گفت: ماچيزي را كه در راه خدا داديم، پس نمي گيريم.... 12 بهمن 1389-09:58:37 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو گفتگو با مادر يك خلبان شهيد/ مادرم! دعا كن براي هميشه در آسمان باقي بمانم
 خوب تو چشماش نگاه كردم:«به من دروغ مي گي بچه؟ تو داري مي ري جبهه، تو آسمون عراق...» بعدش هم خنديد منو گرفت تو بغلش، گفت: «دعا كن شهيد شم و براي هميشه تو آسمون بمونم...»
سوختن و خاكستر شدن را تنها در شعله شمع نتوان ديد بلكه بايد پارافين را در عمق قلب مادر شهيدي ديد كه ذرات آب شده دلش را به تصوير مي كشد،... 12 بهمن 1389-09:47:01 ادامه مطلب |
|
|
خاطره خاطرات «شهيدنصرالله ايماني»/ سعيد گفت تا 20 روز ديگر زخمي ميشوي
 از سعيد سئوال كردم سعيد اين بار من شهيد ميشوم يا نه ؟ و سعيد در جواب گفت كه تو اين بار هم به وضع سخت تري زخمي مي شوي و ناراحت نشو . بعد از اين كه خداحافظي كردم، سعيد گفت تا 20 روز ديگر تو زخمي مي شوي.... 12 بهمن 1389-09:44:28 ادامه مطلب |
|
|
|