عمومي بصيرت داشته باشيد/ نگاهي به زندگي روحاني شهيد حمزه سليمزاده
 در دومين روز از تيرماه 1344 در روستاي«كويچ» از توابع مشكين شهر به دنيا آمد. پدرش محمدعلي سليمزاده، اسم كودك تازه به دنيا آمده را حمزه گذاشت. روزگار سپري ميشد و حمزه در دامن مادري به نام «عظمت سيفالهي» تربيت مييافت. حمزه علاوه بر خود سه برادر و هفت خواهر هم داشت كه حمزه فرزند ارشد خانواده بود.... 21 مرداد 1389-08:08:40 ادامه مطلب |
|
|
خاطره هميشه كارهاش رو با اين آيه شروع ميكرد
 برخورد اولي كه با ايشون داشتم به من گفت: شما ميدونيد من قبلاً ازدواج كردم و اين ازدواج دوم من است؟
گفتم: نه به من نگفته بودند.
گفت: شما بايد بدونيد من قبلاً با جبهه و جنگ ازدواج كردهام. شما همسر دوم من هستيد.
تمام مسائل را براي من گفته بود و گفت كه:
انتهاي راه من شهادت است و اگر جنگ هم تمام شود و من شهيد نشوم، هر كجاي دنيا كه جنگ حق عليه باطل باشد، ميروم آنجا تا شهيد شوم.... 20 مرداد 1389-11:47:05 ادامه مطلب |
|
|
عمومي به هر گل مي رسم مي بويم او را
 منزل شهيد گمنام كه برگشتيم. تا رسيدم خانه ظهر شده بود. خسته و بيتاب و دردمند سرمحل جلوي يك مغازه آشنا يه صندلي چوبي است، خسته و دردمند كه به خانه برمي گردم به خاطر پله ها كه رمقم را صفر
كيلومتر مي كند. دردهاي سمج كه تا سقف آسمان چفت مي شوند.
چند دقيقه اي روي صندلي مي نشينم. تا درد ها كم بشوند. حال دوباره بيابم. امروز ظهر بود كه از ديدار با شهيد گمنام، عمليات بدر، شلمچه كه برگشتم. نشسته بودم روي صندلي چوبي، كه پايه هايش صفت آدم هاي سست عنصري را دارد... 20 مرداد 1389-11:48:18 ادامه مطلب |
|
|
گزارش جنگ عراق عليه ايران از نگاه مطبوعات جهان؛ نبرد ايران و عراق بر سر كنترل آبراه حياتي نفت
 ايران و عراق امروز بر سر حفظ كنترل آبراه استراتژيك شط العرب كه براي جريان نفت خليج به كشورهاي صنعتي حياتي است، به نبرد پرداختند. نبردهاي شديد دريايي تمام روز ادامه يافت تا به كشتيهاي خارجي نشان داده شود آنها قوانين كدام كشور را بايد اطاعت كنند.... 20 مرداد 1389-11:34:33 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت يادداشت سردارسرلشگر غلامعلي رشيد دربارهي سريال «در چشم باد»
 سردار سرلشگر «غلامعلي رشيد» از همرزمان شهيد حسن باقري و فرمانده قرارگاه فتح در عمليات بيتالمقدس، در يادداشتي به اهميت ساخت آثار فاخر در زمينه دفاع مقدس در صداوسيما پرداخت و خطاب به مسعود جعفريجوزاني، نكاتي را دربارهي سريال «در چشم باد» يادآور شد.... 20 مرداد 1389-11:24:34 ادامه مطلب |
|
|
گزارش فيروزآبادي: دشمن با فهم ناكارآمدي ناتوي نظامي، به ناتوي فرهنگي متوسل شد
 سرلشكر فيروزآبادي در حاشيه مراسم «اوج تا عروج» كه به مناسبت سالگرد شهيدان بابايي و لشكري برگزار شده بود با حضور در جمع خبرنگاران درباره حمله نظامي آمريكا عليه ايران، اظهار داشت: ما براي آمريكا متأسفيم كه شرايط سختي را براي ملتهاي فلسطين، عراق و افغانستان ايجاد كرده و اين جز، خسارت مالي و تحميل بودجه بيش از هزار ميليارد دلاري براي آمريكا نداشته است.... 20 مرداد 1389-11:24:34 ادامه مطلب |
|
|
گزارش گزارش از همايش «شهيده مريم فرهانيان» در رسانه ملي؛
 برادر شهيده «مريم فرهانيان» گفت: شهيده مريم فرهانيان حضور و نقش يك زن را در جامعه تقويت كرد و نشان داد كه يك زن ميتواند با پرهيزكاري و دوري از هرگونه گناه در جامعه حضور داشته باشد.
علي فرهانيان در همايش «اسوه زن مسلمان ايراني، شهيده مريم فرهانيان» كه امروز در سالن رضوان ساختمان اصحاب الحسين (ع) صدا و سيما برگزار شد، اظهار داشت: تمام زنان در دوران دفاع مقدس در عرصههاي مختلف نمونه هستند و همراه رزمندگان اسلام تلاش كردند.... 20 مرداد 1389-11:03:30 ادامه مطلب |
|
|
گزارش حدادعادل: معرفي زنان شهيده، مقابله با تهاجم فرهنگي عليه بانوان است
 حدادعادل: معرفي زنان شهيده، مقابله با تهاجم فرهنگي عليه بانوان است
رئيس كميسيون فرهنگي مجلس با بيان اين كه با معرفي شهيده فرهانيان و همرزمان وي جامعه خود را تكان دهيم، خاطرنشان كرد: زنان شهيده و ايثارگر سرمايههاي انقلاب ما هستند و ما بايد بهكمك اينها با تهاجم فرهنگي كه مخصوصاً عليه زنان جامعه است مقابله كنيم.... 20 مرداد 1389-11:17:31 ادامه مطلب |
|
|
خاطره خشم شب را با نماز شب درهم آميخت
 از همان جا يكراست رفته بود سمت جنوب و همراه شهيد چمران شده بود. بعداً به ما تلفن زد كه نگران من نشويد. جبهه ماند تا شهادت شهيد چمران. ميگفت وقتي چمران تير خورد، سرش را من در آغوش گرفتم. شايد اولين ضربه سنگين روحي كه تحول عظيمي در روح سيّدمحمد ايجاد كرده بود، شهادت شهيد چمران بود.... 19 مرداد 1389-08:48:17 ادامه مطلب |
|
|
خاطره ديگر آب نميخواهم: العطش
 داشتيم مجروحين را براي اعزام به فرودگاه ترخيص ميكرديم و به در پشت بيمارستان (راهرو بزرگ و پيشخواني گرد و بزرگ آنجا بود) هدايت ميكرديم. رفتم ملحفه بياورم تا روي مجروحي بكشم كه لباس نداشت. احساس كردم چادرم گير كرد. برگشتم. مجروحي كه روي برانكارد خوابيده بود، گوشه چادرم را نگه داشت. اشاره كرد: خواهر، آب خواهر صبر كن... 19 مرداد 1389-08:27:59 ادامه مطلب |
|
|
|