يادداشت فرازي از وصيت نامه شهيد؛ رزمندگان ايران مردم كوفه نيستند
من از همه فاميلها و وابستگان ميخواهم كه اگر خدا خواست به شهادت نائل گشتم براي من گريه نكنند. بلكه روز تولد مرا در نظر بگيرند.
وقتي در ايران انقلاب شد آمريكا در صدد نابود كردن اين انقلاب خدايي برآمد و به همين علت جهت جنگ ايران و عراق را پيش گرفت... 22 ارديبهشت 1388-10:27:28 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو جذابيت دا، توجه به حقايق زندگي مردم خرمشهر
زهرا حسيني، راوي خاطرات كتاب دا گفت: بسياري از آثاري كه درباره وقايع و رويدادهاي خرمشهر نوشته و منتشر شدهاند، درباره موقعيتهاي رزمي و نحوه اجراي عملياتها بودهاند. اما كتاب دا به حقايق زندگي مردم اين شهر پرداخته و براي مخاطبان جذاب است.... 22 ارديبهشت 1388-10:23:05 ادامه مطلب |
|
|
خاطره مادر چگونه فرزندش را شناخت...
پيكر يكي از شهدا به نام احمدزاده را كه براساس شواهد دوستانش پيدا كرده بوديم و هيچ پلاكي و مدركي نداشت تحويل خانوادهاش داديم.... 21 ارديبهشت 1388-12:14:32 ادامه مطلب |
|
|
خاطره زندگينامه سرلشكر خلبان آزاده حسين لشگري (قسمت سوم)
هر روز صبح ساعت 7 در سلول ها باز مي شد ولي آن روز به خصوص تا ساعت 5/8 در سلول ها باز نشد. هر چه اسيران نگهبانان را صدا مي زدند خبري نبود تا اين كه ساعت 9 يكي از نگهبانان به نام عباس به تنهايي وارد بند شد. اسيران نيروي زميني قبلا راجع به تيزي و هوشياري عباس هشدار داده بودند.... 21 ارديبهشت 1388-12:08:47 ادامه مطلب |
|
|
خاطره زندگينامه سرلشكر خلبان آزاده حسين لشگري (قسمت دوم)
عاقبت ما به كجا خواهد كشيد ؟
اين سوالي بود كه همه زندانيان را درگير كرده بود. فشار عصبي باعث شده بود همه دچار افسردگي و بدبيني نسبت به هم شوند؛ تا اين كه روزي ستوانيار مسئول زندان، براي شنيدن درخواست هاي ارشد آسايشگاه وارد سالن شد.... 21 ارديبهشت 1388-11:47:43 ادامه مطلب |
|
|
خاطره زندگينامه سرلشكر خلبان آزاده حسين لشگري (قسمت نخست)
در 20 اسفند 1331 در روستاي ضياآباد قزوين، خداوند پسري به خانواده لشگري اهدا كرد كه نام او را حسين گذاشتند. او دوره تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش به پايان رساند و براي ادامه تحصيل به قزوين رفت.... 21 ارديبهشت 1388-11:33:41 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو اشكهايي براي هيچ؛ گفتوگو با مادر شهيد دماوندي
هوا رو به روشني ميرفت و طلوع آفتاب نزديك بود. ابرها در آسمان قدم ميزدند و كوچه خاكي هنوز از باران ديشب خيس بود. صداي ضعيف گنجشكها كه انگار تازه از خواب بيدار شده بودند از دور به گوش ميرسيد. نسيم خنكي ميوزيد و بوي باران در هوا شناور بود،... 21 ارديبهشت 1388-11:28:17 ادامه مطلب |
|
|
گزارش گزارشي از زندگي يك جانباز شيميايي/ كسي صداي خسخس نفسهايش را نميشنود...
خيال كن جنگ است،جبهه است، حمله هوايي شده، آسمان سياه، هواپيماهاي خاكستري از بالاي سرت رد ميشوند، هجوم آوردهاند، بمباران ميكنند. خيال كن يك بمب، بمب شيميايي رو به رويت ميخورد زمين و منفجر ميشود. ميتواني نفس نكشي؟... 21 ارديبهشت 1388-11:11:00 ادامه مطلب |
|
|
گزارش استقبال از مجلدات 49 و 51 روزشمار جنگ در نمايشگاه 22
مجموعه 7 جلدي اطلس جنگ ايران و عراق و 14مجلد از مجموعه 57 جلدي روزشمار جنگ ايران و عراق در غرفه مركز اسناد دفاعمقدس ارائه شدهاند. مجلدات 49 و 51 روزشمار با نامهاي تصويب قطعنامه 598 و جنگ محدود ايران و آمريكا در خليجفارس پرفروشترين آثار اين غرفه تا امروز و در بيست و دومين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران بودهاند.... 21 ارديبهشت 1388-11:01:35 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت چندگام تا آسمان
از بالاي ديوار، با دوربين عراقي ها را ديدم، بي دوربين هم مي شد تماشايشان كرد. داشتند خاكبرداري مي كردند و سنگر مي ساختند.
سر دزديدم. دور و اطراف آلونك هاي كاهگلي كشاورزها و نخل دارهاي جزيره پره هاي ته گلوله خمپاره به چشم مي خورد.... 20 ارديبهشت 1388-10:22:23 ادامه مطلب |
|
|
|