خاطره خاطرات سرتيپ خلبان محمديوسف احمدبيگي
يوسف را به ساختمان شيكي بردند كه بعدها متوجه شد ساختمان روزنامه الجمهوريه است. پيرمردي كه سردبير روزنامه بود، شروع به صحبت هاي كذبي كرد. او در مورد اين كه ايران به عراق اعلان جنگ داده يا به عراق حمله كرده است، صحبت هايي كرد و گفت كه ايران و اسرائيل عليه اعراب جنگ به راه انداختهاند يا در داخل ايران تفرقه بين ترك و فارس و عرب ايجاد كردهاند.... 31 مرداد 1387-11:14:14 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو گفتوگو با جانباز 70 درصد / مسؤوليت امروز ما نسبت به سالهاي جنگ سنگينتر است؛
در هنگامهاي كه سپيدارهاي باغ از خلسهاي شگرف برخاسته بودند و طنين تحميل جنگ چكامه سرايي گنجشكها را در بهار انقلاب به گلوي گلولهها منتقل كرده بود و سپيدارهاي باغ به چوبهاي سفيد براي استحكام سنگرها تبديل شدند احمد 35 ساله بود كه سه فرزند داشت و براي ثبت نام در بسيج مردميو حضور در آرمان شهر جبهه مراجعه كرد.... 31 مرداد 1387-10:24:07 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو محسن رشيد: مدل 0+8 را براي مقطع بندي دفاع مقدس پيشنهاد ميكنم
معاون تحقيقات پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس با اشاره به پيشنهاد خود براي بررسي دفاع مقدس به صورت مدل 8 به علاوه صفر، گفت: اين طرح، مدل مردان بي ادعاست. مردان بي ادعا در همه سطوح بيادعا هستند. به محض اين كه ادعا كردي مثلاً: من مدل اصيل دفاع مقدسم، از اين حوزه خارج شده اي !... 31 مرداد 1387-09:59:34 ادامه مطلب |
|
|
گزارش گزارش هشتمين نشست شوراي همكاري دستگاههاي كشوري با مركز دائره المعارف دفاع مقدس
 هشتمين نشست شوراي همكاري دستگاههاي كشوري با مركز دايره المعارف دفاع با حضور نمايندگان 22 دستگاه كشوري در محل ساختمان ايثار بانك ملي برگزار شد.
در اين جلسه سرهنگ رسولي مدير دايره المعارف دفاع مقدس ضمن معرفي پژمان پورجباري به عنوان مدير جديد گروه علمي دولت؛ از قرار گرفتن دو واحد درسي (آشنائي با مباني دفاع مقدس) در ساختار دروس عمومي دانشگاهها خبر داد... 30 مرداد 1387-12:50:24 ادامه مطلب |
|
|
عمومي عبارت هاي آشنا (قسمت ششم)
 تويوتا و كاميونهايي كه بچه ها را با آن به سوي خط مي بردند تا به پاي كار بروند و با دشمن مقابله كنند. وسايل نقليه اي كه به سمت و سوي كربلا ركاب مي زدند.
صرف نظر از اينكه خود جبهه جنوب – خصوصاً شلمچه – را كربلا مي گفتند، كاميون ها و ماشين هاي تويوتا كه بيش از هر چيز براي جابجايي و نقل و انتقال به كار مي آمدند، با آن سواركاراني كه عشق حسين آنها را به آن وادي كشانده و غم عشق او بيابان پرورشان كرده بود، به تمام معنا ياد سرزمين نينوا و ياران با وفاي آقا ابي عبدالله را زنده مي كردند.... 30 مرداد 1387-12:11:01 ادامه مطلب |
|
|
گزارش در انتظار قدوم كاروان زينبيان و سجاديان
آنچه مي خوانيد، حديث شورانگيز و غرور آفرين آزادي، به بيان آزاده قهرمان، محمدرضا حسيني است.
او اهل كرمان است . دو برادر او شهيد هستند. محمدرضا در سال 1338 متولد شده است و هشت سال و سه ماه و بيست روز در اسارت به سر برده است.
قصه شيرين رهايي را از كلام او مي خوانيم:
بعد از هشت سال و سه ماه و بيست روز، دومين غروب آفتاب عالمتاب رامشاهده كرديم. قبل از اين، خورشيد را در وسط هاي آسمان گم كرده بوديم... 30 مرداد 1387-12:02:57 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو خاطرات عراقيها از اسراي ايراني نوشته نميشود!
سيد ياسر هشترودي گفت: خاطرات شفاهي عراقيها از اسراي ايراني، فراز مظلومانهاي از تاريخ دفاع مقدس است كه با بي اقبالي روبهرو شده است.
سيد ياسر هشترودي، نويسنده و گزارشگر دفاع مقدس اظهار داشت: خاطراتي از اسرا و آزادگاني كه بعد از اسارت توسط عراقي ها اعدام ميشدند، در ميان عراقيها وجود دارد كه بخش عمدهاي از تاريخ دفاع مقدس را تشكيل ميدهند و در حقيقت فرازهاي مظلومانهاي از اين حماسه به حساب ميآيند؛... 30 مرداد 1387-11:47:57 ادامه مطلب |
|
|
عمومي عبارت هاي آشنا (قسمت پنجم)
سوره رهايي بخش:
سوره والعصر از سوره هاي كوچك قرآن.
سوره اي كه آرام و آهنگ و نشان رهايي و خلاصي بود. بعد از نظام جمع، راهپيمايي و كوه پيمايي، صبحگاه و احياناً شامگاه، سخنراني هاي ارشادي و توجيهي، حسن ختام همه رنج و آلام و صبر و شكيبايي جسمي و روحي، آيات بينات اين سوره بود، كه همه با هم با لحن دلنشيني قرائت مي كردند، به آخر بردن امور با خواندن سوره والعصر آنقدر سنت بود كه مثل سوره الرحمن كه گويي اختصاص به مجالس تذكر و ترحيم دارد و معمولاً براي اعلان ختم مجلس قرائت مي شود،... 30 مرداد 1387-11:43:27 ادامه مطلب |
|
|
عمومي عبارت هاي آشنا (قسمت چهارم)
دستمال همه فن حريف:
چفيه (=چپي)
دستمال نخي و نوعاً مربع شكل و چهار خانه يا راه راهي كه به همه كار مي آيد. از هيچ زحمتي روگردان نيست. به هيچ كس و هيچ شرايطي نه نمي گويد. در فصل حرب و شجاعت باند روي زخم و جراحت است و وقت نظافت حوله حمام. براي سرماي زمستان شال گردن و شال كمر و كلاه است و در گرماي تابستان سايبان و اگر مرطوبش كني و در جهت باد قرار دهي كولر آبي. براي سفره نان بودن چيزي كم ندارد، در عين حال تور ماهيگيري و صافي شربت است. در مجلس عزا دستمال اشك و آه و هنگام اقامه نماز عباي روي دوش بچ... 30 مرداد 1387-10:25:28 ادامه مطلب |
|
|
عمومي عبارت هاي آشنا (قسمت سوم)
پشتيباني مركز:
اهل و عيال و خانواده در پشت جبهه و شهر.
وقتي كسي مرخصي مي رفت و راهي منزل بود و از او سؤال مي كردند كه: كجا مي روي، فكر نمي كني كار جبهه و جنگ لنگ بماند؟ او در جواب مي گفت: جايي نمي روم بابا، مي خواهم بروم پشتيباني مركز را قوي كنم. كنايه از اين كه بايد هواي برو بچه ها را هم داشت. بايد با آنها هم هماهنگ كرد. يك طرف قضيه آنها هستند كه اگر مايل نباشند راه بيايند، ما اينجا كاري از پيش نمي بريم.... 30 مرداد 1387-10:23:48 ادامه مطلب |
|
|
|