يادداشت به مناسبت سالگرد ورود آزادگان عزيز به ميهن اسلامي
به مناسبت سالگرد ورود آزادگان عزيز به ميهن اسلامي
دلاورم دربند ديو است؛ اما اگر خدا بخواهد و برگردد...
چهارشنبه 12 اسفند
از پنجره به بيرون نگاه مي كنم. هنوز خاك باغچه، زير پوششي از برف است و هنوز غنچه گل سرخ، بال و پر نگشوده است؛ اما در آن بالا شاخه اي از درخت گيلاس، غرق در شكوفه است.
مادرت مي گويد: «معجزه يعني همين!...»
گريه ام مي گيرد. خودم را مي بينم. نيمي از وجود، يخبندان و نيم ديگر آذين بسته به تاج طلايي غرور!
كي مي آيي تا يخها آب شوند؟!... 21 مرداد 1387-12:33:32 ادامه مطلب |
|
|
گزارش مردان قبيله غيرت(سالروز ورود آزادگان به ميهن اسلامي)
26 مرداد 1369، برگي ديگر از تقويم انقلاب ورق خورد و يوماللّه ديگري متولّد شد. ثانيههاي انتظار به كندي ميگذشت. شهر به استقبال پرندههاي مهاجر آمده بود كه در سالهاي سخت هجران از وطن، بال و پر خود را در زير شكنجههاي كفر شكسته بودند. البته هرچند جسم آنان دربند بود، ولي هيچ گاه روح و انديشه بلندشان تسخير نشد و قلبشان به ياد دين و ايمان و آسمان وطن ميتپيد. 26 مرداد روز بازگشايي قفس ما بود، روز شادماني شهر و مردم، روز شادباش و تبريك، روز وصل و ديدار. آغوش وطن گشوده شده بود و فوج فوج مردانگي در آ... 21 مرداد 1387-12:28:16 ادامه مطلب |
|
|
خاطره دربهارآزادي جاي امام و شهدا خالي است
ساعت ده صبح بيست و پنجم مردادماه 1369 تلفن اتاق به صدا درآمد و يكي از برادران قرارگاه نجف خبر قطعي شدن ورود آزادگان را به من اطلاع داد.براي لحظاتي ازخود بي خود شدم و اشك شوق بر گونه هايم جاري شد. دستهايم را به سوي آسمان بلندكردم و شكرنعمت آزادي فرزندان دلير اين مرزوبوم را به درگاه الهي به جاي آوردم.درهمان حال از جاي خود برخاستم و به سمت تصوير زيباي حضرت امام(ره) رفتم.... 21 مرداد 1387-12:21:29 ادامه مطلب |
|
|
خاطره سقوط از ارتفاع چهارهزارپايي
با حرف ها و خاطرات خلبان آزاده هوشنگ شروين
سقوط از ارتفاع چهارهزارپايي
حرف ها و خاطرات خلبان آزاده، هوشنگ شروين برمي گردد به سال هاي دور؛ به نخستين روزهاي حمله عراق به ايران. با اين حال بيشتر آن لحظات پر تب و تاب را مو به مو در خاطر دارد:
« با شروع حمله هاي هوايي عراق دلواپسي پيچيد توي خانه، مثل خيلي از نظاميان ديگر، باورم نمي شد عراق جرأت اين كار را داشته باشد. با خبرهايي كه داشتم مي دانستم نمي تواند حريف ما در جنگ هوايي بشود. خيلي زود مي توانستيم نيروي هوايي اش را زمينگير كنيم. من و با... 21 مرداد 1387-12:12:54 ادامه مطلب |
|
|
گزارش سرتيپ خلبان آزاده اسدالله اكبري فراهاني
بعد از ۱۰ سال اسارت فكر مي كردم كه هميشه اسير خواهم ماند. تمام خاك ايران را زير پايم احساس مي كردم و ارزشش را از طلا هم بالاتر مي ديدم .
سرتيپ خلبان آزاده اسدالله اكبري فراهاني در بهمن ماه سال ۱۳۲۹ در بهشهر متولد شد. وي از آن پس زندگي اش را به دليل شغل پدرش در بسياري از شهرهاي ايران چون نكا، بروجرد، خرم آباد و اصفهان گذراند و از شروع تحصيلات متوسطه به بعد در تهران اقامت گزيدند.... 21 مرداد 1387-11:59:47 ادامه مطلب |
|
|
گزارش روش هاي شكنجه در زندان هاي صدام
كساني كه در جنگ شريك صدام بوده اند از اعدام اين جنايتكار بسيار ناراحت شدند، ولي مردمي كه طعم تلخ ستم هاي او را چشيده اند، به خوبي مي دانند كه ديكتاتور سابق عراق مرتكب جنايت هاي زيادي شد. اكنون به گوشه اي از جنايات صدام در زندان هاي عراق اشاره مي شود تا پرده ديگري از عملكرد ضد انساني او كنار زده شود.... 21 مرداد 1387-11:48:42 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو اولين زن اسيردفاع مقدس
بيستم مهرماه سال 1359 ساعت نه صبح ،دختر پرستاري كه فارغالتحصيل رشته مامايي بود، به همراه چهار تن از رزمندگان به اسارت دشمن درآمد.
«فاطمه ناهيدي» ابتدا در جهادسازندگي و بعد از آن در كميته امداد امام فعاليت داشت.با آغاز جنگ براي كمك وهمياري رزمندگان به خرمشهر رفت و به اسارت دشمن بعثي در آمد.عراقيها براي اين پيروزي با هلهله و شادي اقدام به تيراندازي هوايي كردند.چند روز بعد سه خانم ايراني نيز اسير شدند ،ناهيدي در ارديبهشت ماه سال 1360 به همراه همراهانش دست به اعتصاب غذا زد، با اين اعتصاب مسئول... 21 مرداد 1387-11:43:47 ادامه مطلب |
|
|
خاطره گل زديم، كتك خورديم
شب قبل از عمليات نمازو دعا را خوانديم وغسل شهادت هم به جا آورديم وبعد از همديگر حلاليت طلبيديم وتا پاسي از شب بيدار بوديم ،شوخي هاي بچه ها هم گل كرده بود ،يكي مي گفت فلاني اين دفع رفتني هستي چون نور بالا مي زني ،يكي مي گفت راديو ،ساعت، اوركت و...... به ما بده كه اگر خداي ناكرده اسير شدي دست عراقيها نيافتد، ميگفتم حالا مي بينيم وتعريف مي كنيم.چون دو چيز دوست نداشتم كه به سرم بياد يكي موج انفجار وديگري اسارت،به هر حال آن چيزي كه دوست نداشتيم به سرم اومد،اصلاً باورم نمي شد خيال مي كردم در خوابم ولي... 21 مرداد 1387-11:39:23 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو در زندان هاي عراق بر بچه هاي اسير ما چه مي گذشت؟
در زندان هاي عراق بر بچه هاي اسير ما چه مي گذشت؟
مصاحبه با يكي از مفقودين جنگ تحميلي
لطفاً خودتان را معرفي كنيد و بگوييد در كجا خدمت مي كرديد؟
حميد حيدري هستم. در سال 66 عازم جبهه شدم و محل خدمتم در جبهه نفت شهر- قصرشيرين بود . شغل اصلي من در آنجا بيسيمچي قسمت ادوات بودم.... 21 مرداد 1387-11:30:30 ادامه مطلب |
|
|
خاطره 3 خاطره از آزادگان/ عطر حرم
 بوي محرم صفر كه مي پيچيد توي اردوگاه، همه را غصه و ماتم مي گرفت.
طعم اسارت را چشيده بوديم و مي توانستيم تصور كنيم كه بر خاندان پيامبر چه گذشته است.
دو سالي مي شد كه اجازا عزاداري به ما نداده بودند ؛ دلمان گرفته بود. كتك كاري ها و شكنجه هايشان تاب و توان برايمان نگذاشته بود.
دژبان هاي مست عراقي آمدند پشت پنجره و شروع كردند به رقاصي و مسخره كردن.... 21 مرداد 1387-11:35:40 ادامه مطلب |
|
|
|