عمومي تنگه چهارزبر (تنگه مرصاد)
تنگه چهارزبر در35كيلومتري غرب كرمانشاه قرارداردوهمچون دروازه اي، ترددبه اين شهررا از سمت غرب كاناليزه مي كند.جاده ترازيتي كرمانشاه- خسروي از اين تنگه مي گذرد.
منافقين كه جمهوري اسلامي را بعدازهشت سال جنگ،هنوز پابرجا ديدند5000نيروي مسلح خودرا در 25يگان جمع كردند و با همكاري وهماهنگي ارتش عراق، پس از عبوراز مرزهاي جمهوري اسلامي ايران؛عملياتي با نام فروغ جاويدان را آغاز كردند.آنان ساعت 15:30روز3/5/1367،وبراساس يك برنامه ريزي دقيق،قصد داشتند در مدت 33ساعت خودرا به تهران برسانند!!مسعود رجوي(سر كرده... 12 مرداد 1387-10:03:13 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت سرنوشت غرامت هزار ميليارد دلاري
نخستين چيزي كه حضرت امام خميني(ره)، از آغاز تا پايان جنگ بر آن مصرانه تكيه داشت، يك نكته بود؛ تعيين متجاوز و پرداخت غرامت. اين موضع كه در حقيقت نخستين موضع امام(ره) در قبال هرگونه پيشنهاد آتش بس بود، در هر سخن و جلسه اي كه در ارتباط با دفاع مقدس و جنگ بود، عنوان مي شد.
29 روز بيشتر از آغاز جنگ نگذشته بود كه «حبيب شطي»، دبير كل كنفرانس سازمان اسلامي، در ديداري با حضرت امام(ره) درخواست پذيرش آتش بس نمود و ايشان در پاسخ به او چنين فرمودند: «دولت ها اگر چنانچه مي خواهند عملي بكنند و صلح و صفا باشد،... 10 مرداد 1387-10:13:37 ادامه مطلب |
|
|
خاطره پيكر شهيد نبود
توي فكه ، داخل خاك عراق، يك گلستان دسته جمعي از شهدا كشف شد. عراقي ها شهدا رو بصورت زيگ زاگ روي هم انداخته و روي آنها خاك ريخته بودند. تپه اي از شهدا درست شده بود. هفت شهيد را از زير خاك بيرون آورديم .... 10 مرداد 1387-09:54:54 ادامه مطلب |
|
|
خاطره مجنون،مناظره عقل و عشق
عقل ميگويد بمان و عشق ميگويد برو؛ و اين هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفريده است تا وجود انسان در حيرت ميان عقل و عشق معنا شود، اگر چه عقل نيز اگر پيوند خويش را با چشمة خورشيد نبرد، عشق را در راهي كه ميرود. تصديق خواهد كرد؛ آنجا ديگر ميان عقل و عشق فاصلهاي نيست.
ياران! اين قافله، قافله عشق است و اين راه كه به سرزمين طف در كرانة فرات ميرسد، راه تاريخ است و هر بامداد اين بانگ از آسمان ميرسد كه: الرحيل. از رحمت خدا دور است كه اين باب شيدايي را بر مشتاقان لقاي خويش ببندد. اين دعوت فيضاني است كه... 10 مرداد 1387-09:28:14 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت تحليلي كوتاه بر عمليات والفجر 8
منطقهي عملياتي فاو، شبه جزيرهاي است محصور در ميانرودخانهي اروند، خليج فارس و خور عبداللّه كه از سمت خشكي بهبصره منتهي ميگردد. در شمال اين منطقه، رودخانهي اروند وجزيرهي آبادان واقع است و در فاصلهي 90 كيلومتري شمال غربيآن، شهر صنعتي بصره وجود دارد. همچنين در جنوب آن خور عبداللهو در جنوب شرقي آن، خليج فارس و در جنوب غربي، بندر ام القصرقرار دارد.عارضهي عمدهي طبيعي اين منطقه،
رودخانهي خروشاناروند است كه از دو رودخانهي دجله و فرات سر... 10 مرداد 1387-09:01:21 ادامه مطلب |
|
|
خاطره پلاك و سربند شهيد
كمي دقت نمي كردي، بيل مكانيكي به گِل مي نشست. زمان مي گذشت، اما خبري از شهدا نبود. داشتم با خودم حرف مي زدم: «خدايا من هم با اينها بودم، چي شد اينها را انتخاب كردي؟ مگه ما آدم بدا دل نداريم؟... 10 مرداد 1387-08:40:12 ادامه مطلب |
|
|
عمومي با من سخن بگو دوكوهه
اگر بپرسي دوكوهه كجاست چه جوابي بدهيم؟ بگويم دوكوهه پادگاني است در نزديكي انديمشك كه بسيجيها را در خود جاي ميداد و بعد سكوت كنيم؟ پس كاش نميپرسدي كه دوكوهه كجاست چرا كه جواب گفتن به اين سوال بدين سادگيها ممكن نيست. كاش تو خود در دوكوهه زيسته بودي كه ديگر نيازي به اين سوال نبود. اگر آنچنان بود، شايد تو هم امروز با ما به دوكوهه ميآمدي.
دوكوهه پادگاني است در نزديكي انديمشك كه سالهاي سال با شهدا زيسته است با بسيجيها و از آنها روح گرفته است روحي جاودانه.... 10 مرداد 1387-08:17:15 ادامه مطلب |
|
|
خاطره مونسم را به خاك سپردم
دست مطهر يك غواص شهيد و قمقمه آب او (شهداي كربلاي 4 )
اون روز بيچاره شده بوديم، 46 شهيد غواص همه دست ها بسته، چشم ها بسته، پاها با سيم تلفن بسته، اما پيكر ها كامل!... 10 مرداد 1387-08:04:21 ادامه مطلب |
|
|
عمومي زندگي نامه شهيد علي محمودوند
انقلاب كه به پيروزي رسيد، علي سر از پا نميشناخت، با خوشحالي در بسيج مسجد ثبتنام نمود، بيشتر اوقات در مسجد بود، و هربار كه به خانه بازميگشت، يك دمپايي پاره به پا داشت، وقتي معترضانه به او ميگفتم:«اين چه وضعي است» نگاهش را به زمين ميدوخت و ميگفت:«مامان اشكالي نداره، آن بنده خدايي كه كفشهايم را برده، احتمالاً احتياج داشته است» 17 سال بيشتر نداشت كه شناسنامهاش را برداشت تا به جبهه برود، گفتم:«علي اين كار را نكن در جبهه از تو كاري ساخته نيست» كنار در ايستاد و پاسخ داد:«مادرجان! شما به من بگوئي... 10 مرداد 1387-07:38:24 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت معرفي مناطق جنگي
و اين چنين بود كه آن هجرت عظيم در راه حق آغاز شد و قافلة عشق روي به راه نهاد. آري آن قافله. قافلة عشق است و اين راه. راهي فراخور هر مهاجر در همة تاريخ. هجرت مقدمة جهاد است و مردان حق را هرگز سزاوار نيست كه راهي جز اين در پيش گيرند؛ مردان حق را سزاوار نيست كه سر و سامان اختيار كنند و به دل به حيات دنيا خوش دارند. آنگاه كه حق در زمين مغفول است و جهال و فساق و قداره بندها بر آن حكومت ميرانند.... 10 مرداد 1387-07:30:11 ادامه مطلب |
|
|
|