گفتگو كارت دعوتي پخش شد!
 مادر شهيدان «داوود و محمدحسين فهميده» گفت: اگر شهدا نبودند ما اكنون چنين مملكتي نداشتيم.
وي با بيان خاطراتي از فرزندانش گفت: يك بار كه محمدحسين كوچكتر بود، براي كاري هرچه صدايش زدم، پاسخي نداد! بعد از مدتي از آشپزخانه بيرون آمد.... 12 آبان 1392-09:56:00 ادامه مطلب |
|
|
عمومي سپاه پاسداران به روايت جاسوسان آمريكايي
 سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به عنوان يك نيروي حافظ در داخل عمل كرده و همچنين به ديگر نيروهاي قانوني داخلي كمك ميكند تا وظايفشان را به نحو احسن انجام دهند و با كوچكترين اخطار آماده حركت به هر نقطهاي باشند.... 12 آبان 1392-09:50:04 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو گفتوگو با مادر و خواهران شهيد شناسايي شده در كهف الشهدا: مراقب لقمه حلال بودم/مجيد الگوي ما در راه انقلاب/۳۱ سال انتظار كشيديم
 خواهر شهيد مجيد ابوطالبي ميگويد: وقتي مجيد به خوابم ميآمد و ميگفت «من برميگردم»؛ در اين سالها توقع من اين بود كه وقتي وارد منزل پدرم ميشوم، پشت در خانه نامهاي يا نشاني از مجيد ببينم.
6 سال از آرميدن پنج شهيد بينشان در كهفالشهداي تهران ميگذرد؛... 12 آبان 1392-09:39:39 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو شيخ الاسلام: بزرگترين اشتباه آمريكا در ماجراي تسخير لانه جاسوسي
 مشاور امور بينالملل و سياست خارجي رئيس مجلس گفت: شعار حضرت امام (ره) نه شرقي و نه غربي بود و ايشان تمام ملت ايران را تحت اين شعار جذب كرده بودند. گروههاي مختلف سياسي چپ و راست هر يك بنا به تمايلات خودشان تلاش ميكردند اين انقلاب را به سمتي كه خودشان ميخواهند بكشند.... 12 آبان 1392-08:52:18 ادامه مطلب |
|
|
عمومي غياثي با اولين گلوله شهيد شد/ مرور كتاب شانههاي زخمي خاكريز
 به تهران منتقل شدم و دربيمارستان نجميه بستري شدم. پس از دو روز، داشتم از بيمارستان مرخص ميشدم كه يكي از بچهها را ديدم. آشفته و نگران بود.... 11 آبان 1392-12:22:33 ادامه مطلب |
|
|
عمومي ۲ اسيري كه سربازان عراقي از آنها ميترسيدند
 بعد از اينكه متوجه شدند نيروهاي خودي هستند، تيراندازي قطع شد. در مسير، گلولههاي توپ كه منفجر ميشدند، همه عراقيها را روي زمين دراز ميكرد، و آنها از اينكه ما دو اسير ايراني خونسرد بوديم، تعجب ميكردند.... 11 آبان 1392-11:24:28 ادامه مطلب |
|
|
روايت تا آخرين نفس
 در يك زمستان سرد، با شهيد دقايقي، در چادري بودم. او متوجّه شد كه يكي از مجاهدان، در خواب از سرما بر خود مي لرزد. با اين كه هوا سرد بود و خود او به پتو نياز داشت، رفت و پتوي خود را آورد و روي آن مجاهد انداخت. سپس گفت: « مجاهدين عراقي وديعه هاي امام در دست من هستند و من بايد از آن ها نگهداري كنم... 11 آبان 1392-10:56:51 ادامه مطلب |
|
|
خاطره گرسنگي
 نوجواني سيزده و يا چهارده ساله بود. اندامي بسيار نحيف و لاغر و قدي كوتاه داشت. رنگ زردِ چهره و اسكلتي بودن صورتش، حاكي از آن بود كه مدت زمان زيادي است غذا نخورده است. چشمانش گود افتاده و استخوان گونه هايش بيرون زده بود و ران هاي پايش به اندازه ي بازوان دست يك انسان، لاغر شده بود.... 11 آبان 1392-10:52:00 ادامه مطلب |
|
|
روايت مجروح و تشنه! / شهيد محمد حسن فايده
 موعد حمله داشت نزديك مي شد. ساعت 21:30 دقيقه ي شب 1361/4/21 بود قرار بود گردان «سيف الله» خط شكن باشد. بايد از استحكامات قوي دشمن عبور مي كرديم. بچه ها به اين گونه استحكامات، هيچ فكر نمي كردند و تنها سر و صورتشان را به خاك خونين گرم خوزستان گذاشته و مانند ابرهاي بهاري گريه مي كردند.... 11 آبان 1392-10:49:57 ادامه مطلب |
|
|
خاطره روزهاي حماسه/ خاطراتي از شهداي دفاع مقدس
 در هر عمليّات شهيد همّت سخت ترين كارها را بر عهده مي گرفت. در تمام مأموريت هاي سنگين، اگر نگويم نفر اوّل بوده، يكي از افراد درجه ي اولي بود كه مأموريّت هاي سنگين را بر عهده مي گرفت. از جمله ي اين عمليّات ها، عمليّات خيبر بود.... 11 آبان 1392-10:47:50 ادامه مطلب |
|
|
|