عمومي آزاده دكتر سيد امير رضويان اردهالي: اسارت اگر دشوار بود، ما از او سخت تر بوديم
 تشنگي، گرماي بالاي 50 درجه، شكنجه، شهادت بچه ها به دلايل بسيار جزئي در ابتداي اسارت. در آسايشگاه شهيد نداشتيم. ولي بيماري به علت بهداشت ضعيفي كه در آسايشگاه بود بسيار شايع بود.... 23 مرداد 1392-09:28:29 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو همسر شهيد موحددانش مطرح كرد/ روايتي از مراسم عروسي يك فرمانده در مسجد
 مراسم شب هفت محمدرضا ناگهان خانم دانش دست مرا گرفت و گفت: اين دختر، نامزد عليرضاست و من امشب نامزدي آنها را اعلام ميكنم. مجلس بهم ريخت و همه شروع كردند به پچپچ كردن، ميگفتند: ايشان به خاطر شهادت پسرش محمدرضا ديوانه شده.... 23 مرداد 1392-09:03:31 ادامه مطلب |
|
|
عمومي وقتي جهانآرا زنان خرمشهري را تهديد به مرگ كرد
 روز بيست و سوم مهر، سيد بحرالعلوم و يكي ديگر از برادران پيش ما آمدند و گفتند: جهان آرا گفته كه، هيچ خواهري نبايد در شهر بماند. همه بايد از خرمشهر بيرون بروند .
در طول دفاع مقدس خواهران در كنار رزمندگان به دفاع از مرزو بوم مي پرداختند و اين دفاع جانانه از همان روزهاي آغازين جنگ كاملاً مشهود بود. مطلب زير يكي از اين فداكاري هاست.... 22 مرداد 1392-12:22:35 ادامه مطلب |
|
|
عمومي عيد فطري با شهادت
 شهيد حسن مطهرينژاد يكي از شهداي بزرگ دفاع مقدس است كه تاريخ شهادتش با روز عيد فطر مقارن شد.
بهار سال 1367 بود، رزمنده مجروحي كه مدتي به دليل مجروحيت خود در عمليات كربلاي 4 و 5 نتوانست به جبهه برود، حال و هواي جبهه كرده بود.... 22 مرداد 1392-11:27:58 ادامه مطلب |
|
|
گزارش حماسه سازان صبر
 به مناسبت بيست و سومين سالروز غرورآفرين ورود آزادگان سرافراز به ميهن اسلامي «جشن حماسه صبر» در استان خوزستان برگزار ميشود.
اين جشن با حضور آزادگان استان خوزستان و هنرمندان مطرح كشور، روز 24 مردادماه از ساعت 19 در محل «تالار مهر» اهواز برگزار خواهد شد.... 22 مرداد 1392-11:25:04 ادامه مطلب |
|
|
عمومي با اذان عجين شده بود!
 شهيد «سيد مجتبي علمدار» ، فرمانده گروهان سلمان از گردان «مسلم بن عقيل(ع)» و لشكر «25 كربلا» بود. آقا سيد مجتبي، در سحر سال چهلوپنج به دنيا آمد و اولين صدايي كه در اين جهان شنيد، اذان صبح بود.... 22 مرداد 1392-10:31:40 ادامه مطلب |
|
|
خاطره حاج احمد شهيد شد!
 يك تركش به اندازه نصف كف دست من، تو گوشتش فرو رفته بود. بچه ها مي گفتند اگر به فيل مي خورد، افتاده بود. همه توي سر و كله خودشان مي زدند كه اي واي! حاج احمد شهيد شد...... 22 مرداد 1392-10:14:13 ادامه مطلب |
|
|
عمومي يادكرد سيدالاسراء ايران؛ سرلشگر خلبان حسين لشكري/ نخستين اسير و آخرين آزاده جنگ به روايت همسر
 هنوز به آمدنش عادت نكرده بودم. ديدم صداي در مي آيد. كمي ترسيدم. رفتم پشت در و پرسيدم كيه؟ تازه يادم آمد حسين پشت در است و از خجالت نمي دانستم چكار كنم. در را كه باز كردم گفت خانم من را يادت رفته بود؟ از آن موقع به بعد هر وقت مي خواست جايي برود، مي گفت يادت نره من برگشتم!... 22 مرداد 1392-10:06:12 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو عابدين وحيدزاده : بدترين خاطره يك فرمانده از جنگ
 در عمليات، آتش به قدري سنگين شد كه من زمين را گاز ميگرفتم اما دور و برم را نگاه كردم و ديدم اگر مني كه فرمانده هستم بلند نشوم، همه كپ ميكنند و عمليات زمين ميماند.... 22 مرداد 1392-09:09:48 ادامه مطلب |
|
|
روايت روايتي از هشت روز اسارت در ناو آمريكايي
 تفنگداران ويژه آمريكايي با هيكلهاي بزرگ و سلاحهاي مدرن دورتادور شناور ايستاده و همه به طرف من نشانه روي كرده بودند. مردد بودم كه طناب را رها كنم يا نه، كه در يك لحظه متوجه شدم موهاي سرم در دست يك غول آمريكايي است.... 22 مرداد 1392-09:03:43 ادامه مطلب |
|
|
|