خاطره خاطره اي از سرتيپ خلبان جعفر عمادي
 من به عنوان مامور به پايگاه هوايي بندرعباس منتقل شدم بعد از رسيدن به پايگاه بي درنگ به دفتر فرماندهي رفتم و منتظر شدم تا ايشان دستور لازم را براي نامه من بدهند . در همين حين كه منتظر بودم تا خدمت فرماندهي برسم شخصي با لباس غيرنظامي وارد دفتر فرماندهي شد و كنار من روي صندلي نشست بلافاصله آجودان فرمانده پايگاه از طريق آيفون به فرمانده اطلاع دادند و با هماهنگي فرمانده اين شخص وارد دفتر ايشان شد .... 2 بهمن 1391-09:36:04 ادامه مطلب |
|
|
روايت دستنوشته «آقا مرتضي» كه بر سر مزار شهيد فلاحتپور ماندگار شد
 سر مزار شهيد فلاحتپور بوديم كه يكي از دوستان برگهاي آورد و از آقا مرتضي خواست به يادگار چيزي بنويسد؛ سيد مرتضي هم نوشت «عجب از ما واماندگان زمين گير كه در جستجوي شهدا به قبرستانها ميرويم...». اين متن بعد از شهادت مرتضي منتشر و ماندگار شد.
حسين محموديان راوي مستندهاي روايتفتح و كارگردان مستند زندگي امام موسي صدر خاطرهاي از سيد شهيدان اهل قلم روايت كرد كه به 18 روز پيش از شهادت سيد مرتضي بازميگردد:... 2 بهمن 1391-09:30:03 ادامه مطلب |
|
|
روايت تولد در «لندن» ، شهادت در «فاو»
 امير همايون صرافي در شب عيد غدير ۱۳۴۶ در انگلستان متولد شد.پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايشان بعد از سالها دوري به كشوربازگشته و در ميادين نبرد با دشمن بعثي حاضر مي شود. امير ، سرانجام در ساعت ۹ صبح يكشنبه ۱۰ شعبان ۱۴۰۶ برابر با ۳۱ فروردين ۱۳۶۵ بر اثر انفجار خمپاره اي در جاده ام القصر در حالي كه پيك گردان حمزه بود اجر خود را از معبود خويش گرفته و جامه شهادت را به تن مي كند.... 2 بهمن 1391-09:21:17 ادامه مطلب |
|
|
خاطره بزرگ مردان كوچكي كه هم قد گلوله توپ بودند
 در روزهاي آغاز سال جديد تحصيلي خالي از لطف نيست كه يادي كنيم از نوجوانان و جواناني كه در بحبوحه دفاع مقدس، كتاب و دفتر را رها كرده و جاي آن سلاح بدست از مدرسه وارد دانشگاه انسانسازي شدند.... 2 بهمن 1391-09:17:39 ادامه مطلب |
|
|
عمومي عمليات بيت المقدس در نگاه رسانه هاي جهان
 در حالي كه اشغال خرمشهر توسط عراق به عنوان آخرين و مهم ترين برگ برنده اين كشور براي وادار ساختن ايران به شركت در هر گونه مذاكرات صلح تلقي مي شد، آزاد سازي اين شهر مي توانست سمبل تحميل اراده سياسي جمهوري اسلامي بر متجاوز و اثبات برتري نظامي اش باشد. بر همين اساس، با توجه به اين كه منطقه عمومي غرب كارون آخرين منطقه مهمي بود كه هم چنان در اشغال عراق قرار داشت،... 2 بهمن 1391-09:07:31 ادامه مطلب |
|
|
عمومي نقطه كليدي عمليات كربلاي ۵ كجا بود
 غفلت دشمن، موقعيت جوي منطقه و مددهاي غيبي، انجام يك عمليات غافلگيركننده را عملي ميكرد. روشنايي و نور ماه براي ما مساله مهمي بود، چرا كه دشمن با استفاده از نور ماه، به راحتي ميتوانست هر حركتي را ببيند.
عمليات كربلاي 5 يكي از كليدي ترين عمليات هاي دوران دفاع مقدس است كه در اذهان دشمنان اين مرزو بوم باقي مانده است.... 2 بهمن 1391-08:45:59 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو خاطرات بازمانده مدرسهاي كه در آتش صدام سوخت
 حكيمه سليماني ميگويد: صداي مهيبي مدرسه را تكان داد، بر اثر انفجار در حياط مدرسه تانكر نفت هم آتش گرفت و بچههايي كه از ترس زير تانكر مخفي شده بودند، جزغاله شدند، طوري كه آنها را از وسايل شخصي شناسايي كردند.
فصل سرما از راه ميرسيد و به سالروز بمباران مدرسههاي زينبيه و ثارالله ميانه نزديك ميشديم، چند ماهي بود كه پيگيري ميكرديم تا يكي از بچههاي اين مدرسه را پيدا كنيم و پاي حرفهايش بنشينيم.... 2 بهمن 1391-08:42:35 ادامه مطلب |
|
|
روايت روايتي از يك عمل جراحي زير نور فانوس نفتي
 اطراف بيمارستان ميانه هم مورد اصابت راكدهاي دشمن قرار گرفت، مجروحان را به زيرزمين بيمارستان منتقل كرديم، زير زمين هم فاقد روشنايي و وسايل گرمازا بود.
يازده بهمن 1365 در پي هجوم هواپيماهاي ارتش صدام به شهر ميانه حمام بلور، يك نانوايي و چند نقطه مسكوني اين شهر مورد قرار گرفت، كه در اين حمله 13 تن از اهالي شهر ميانه شهيد و 37 تن از مردم مجروح شدند، در ادامه حملات روز يكشنبه 12 بهمن نيز اين شهر توسط هواپيماهاي صدام بمباران شد.... 2 بهمن 1391-08:20:39 ادامه مطلب |
|
|
روايت فرماندهاي كه از هر عمليات يك يادگاري داشت
 جاي سالم در بدن نداشت، دور هم كه جمع ميشديم، به شوخي ميگفتيم: «حاج حسين اين زخم كدام عملياته؟»، ميگفت: «كربلاي 5»؛ در عمليات مهران آن قدر به بدنش تركش خورده بود كه تقريباً از همه جاي آن خون ميريخت.
شهيد «حسين محمدياني» فرمانده محور عملياتي تيپ يكم لشكر 5 نصر، 29 دي ماه 1335 در سبزوار متولد شد؛... 1 بهمن 1391-10:30:40 ادامه مطلب |
|
|
روايت بسيجي كه ارتشيها خاطرخواهش شدند
 استفاده از كد رمز در عمليات هاي مختلف يكي از برگ برنده هاي نيروها بود و سبب پيروزي هاي فراوان رزمندگان مي شد
بعد از اين كه نيروهاي ما چندين پاتك عراقيها را در خط چزابه دفع كردند و عدهاي شهيد و مجروح شدند، ما را عقب كشيدند و شيرازيها به جاي ما مستقر شدند. ما را بردند بُستان و در آن جا بيسيمچي «خادم الشريعه» شدم. «چراغچي» هم فرمانده گردان المهدي (عج) بود.... 1 بهمن 1391-10:00:50 ادامه مطلب |
|
|
|