خاطره داروسازي در اسارت
 در دوران اسارت اگر يكي از اسرا مريض ميشد، هيچ امكانات و دارويي براي معالجه نبود و وضع طوري شده بود كه خود اسرا به صورت ابتكاري دارو ميساختند؛ مثلاً با زرورق و گرد آجر دندانها را پر ميكردند، چون اگر در نوبت مينشستند 4 ـ 5 سال طول ميكشيد!
تاريخ سراسر افتخار جنگ تحميلي عراق عليه ايران، مملو از خاطرات تلخ و شيرين و جانفشانيهاي رزمندگان غيور ايران اسلامي است.... 15 مهر 1391-09:20:01 ادامه مطلب |
|
|
روايت شهيدي كه 16 لباس رويهم پوشيد تا به جبهه برود
 نوبت به نوجوان سبزه روي عرق كرده مي رسد. «محمد علي ربيعي» توجه ام بيشتر بهش جلب مي شود. از صورتش كه حالا مثل لبو سرخ و تند شده است، همين طور هم شره شره عرق مي چكد، تعجب مي كنم.
آن روزها كه وادي عاشقي به خدا در جامعه ما بيش از اينها باب بود. افرادي حضور داشتند كه با تمام وجود خود را براي قرباني شدن در راه حق آماده كرده بودند.... 15 مهر 1391-09:15:53 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو گفتوگو با همسر يك جانباز شهيد عراقي/ وقتي «بابا» در خانه ما واژه ممنوعه شد
 حسين به پدرش رفته است و خوددار است اما زينب دختر حساسي است. هر وقت تلويزيون فيلمي نشان ميدهد، ميگويد: «ببين مامان چقدر اينا خوشبختن، بابا دارن، ولي من ندارم». خصوصاً وقتي مهماني ميرويم حتماً از قبل يادآوري ميكنم جلوي زينب اسم بابا را نياورند و به بچههاشان بگويند اينجا واژهاي به نام «بابا» نداريم!... 15 مهر 1391-08:53:31 ادامه مطلب |
|
|
عمومي والفجر 10
 عمليات والفجر 10 در منطقه عمومي نوسود ايران و حلبچه عراق آغاز گرديد و بعد از 6 روز نبرد به پايان رسيده همزمان با پيشروي نيروهاي رزمنده ايران بسمت اهداف پيش بيني شده در شهر سليمانيه عراق دشمن براي متوقف كردن نيروهاي ايراني متوسل به حملات گسترده هوايي شد با توجه به كم اثر بودن حملات هوايي نهايتاً در اواسط روز 26/12/1366 در حاليكه مردم حلبچه گروه گروه به طرف مرزهاي ايران در حركت بودند... 12 مهر 1391-13:35:57 ادامه مطلب |
|
|
خاطره خاطرات دفاع مقدس/ منجي
 سنگر تنگ و نموري است. انگار يك سوراخ موش را با مقياس ده، يا نه، صد گنده كرده باشند. عراقيها تو اين سنگر عجب عشقوحالي ميكردند! عشق و زندگي و ... هي. پاهام طرف ته سنگر است و سرم به طرف بيرون. بيرون را تماشا ميكنم. خط خيلي وقت است كه شكسته شده. زدهايم به خط عراقيها. آنها هيچ فكرشان قد نميداد كه ما، نصف شب، موقع خواب راحت آنها، سرشان خراب شويم. با زير پيراهن و زيرشلوار و حتي شورت، فلنگ را بستند و رفتند. يعني اصلا جنگي نشد كه بخواهيم درگير بشويم.... 12 مهر 1391-13:32:38 ادامه مطلب |
|
|
گزارش ترس از ضربه آخر در جنگ/ جنگ تحميلي از نگاه مطبوعات جهان
 براساس برآوردهاي اطلاعاتي غرب كمبود سوخت در ايران به دليل از دست دادن پالايشگاه آبادان و كمبود قطعات يدكي تانكها و نفربرها و كاميونها در عراق همچنين پايين بودن ميزان ذخائر مهمات و موشك به معناي اين است كه اين جنگ نميتواند بيش از سه روز ديگر در سطح فعلي دوام يابد و بيم آن ميرود كه شايد يكي از طرفين دست به اقدامي ناشي از يأس بزند.... 12 مهر 1391-10:19:57 ادامه مطلب |
|
|
عمومي ماجراي امدادرساني به سيلزدگان خوزستان و سواستفاده منافقين
 اوايل انقلاب كه شهرهاي خوزستان بر اثر سيل دچار آسيب شده بود، نيروهاي مجاهدين خلق، نان و ساير كالاها را از مراكز توزيع كمكهاي مردمي ميگرفتند، نماد و آرم خودشان را روي پلاستيكها ميزدند و به مردم ميدادند.
سيدصباح موسوي از همرزمان سردار شهيد «علي هاشمي» است؛ وي در گفتوگو با فارس به يكي از خاطرات خود پيرامون كمكرساني به مردم سيلزده خوزستان و سوءاستفاده سازمان مجاهدين خلق از اين ماجرا اشاره كرد.... 12 مهر 1391-09:55:00 ادامه مطلب |
|
|
خاطره خاطرات كيانوش گلزار راغب-اين ريشو زبله كيه؟
 عكسهاي درياچه زريوار رو ميذاشتن جلو روشون و ميگفتن: اين ريشو زبله كيه؟ ميپرسيدن اون يكي كيه؟ اينور چيه؟ لباست تكاوريه؟
آنچه ميخوانيد گوشهاي است از خاطرات كيانوش گلزار راغب. ايشان مدتي را در كردستان و در دستان گروهك كومله اسير بود و سپس آزاد شد. آنچه ميخوانيد مطلبي است بر گرفته از خاطرات ايشان كه ميگويد:... 12 مهر 1391-09:46:15 ادامه مطلب |
|
|
عمومي بوسه امام جمعه بر انگشتان يك خلبان
 يكي از رزمندگان دزفولي در خاطرات خود از سالهاي دفاع مقدس گفت: در ديداري خلبانها آمده بودند خدمتشان. به آنها گفته بود: كدام يكي از شما عمليات انجام داده ايد. يكي گفته بود: من . آقا فرمود : با كدام انگشت شليك كردي؟ خلبان با تعجب انگشت خود را نشان داده بود .
روايت حماسه مردم جاودان دزفول را از زبان كساني بايد شنيد كه زير موشك باران اين خط مقدم، دوشادوش حماسه آفرينان اين ديار صبور، از پايگاه هاي مساجد روحيه مي آفريدند... 12 مهر 1391-09:26:22 ادامه مطلب |
|
|
روايت روايت سردار علي فضلي از امدادهاي غيبي در عمليات «مسلمبنعقيل»
 خبر رسيد عراقيها به منطقه سانواپا حمله كردند در حالي كه تا آن روز هيچ نيروي جديد و تازه نفسي نيامده بود، يك گردان از بسيجيها به منطقه اعزام شدند؛ آنها ساعت 10 شب به سانواپا رسيدند و خداوند عنايت كرد لشكر عزيزمان از لبنان برگشتند و جوانمردانه مقاومت كردند.
سردار «علي فضلي» جانشين سازمان بسيج مستضعفين در جمع كاروانهاي راهيان نور شرحي از عمليات «مسلمبن عقيل» را روايت كرد:... 12 مهر 1391-09:21:58 ادامه مطلب |
|
|
|