عمومي اصطلاحات و تعبيرات رزمندگان
 كسي كه جاي سالم در بدن نداشت ، مثل زمين زراعت ،گويي تركش دشمن تنش را شخم زده.يكپارچه پوشيده از آهن . كسي كه با وجود صدها تركش در بدن همچنان در جبهه حضور داشت و اعتنايي به آن نمي كرد . به شوخي بعضا به چنين شخصي مي گفتند آهن ربا به بدنش مي چسبد! (مرد آهني)... 20 تير 1391-11:13:27 ادامه مطلب |
|
|
عمومي آزادسازي 5000 كيلومتر از مناطق اشغالي در مرحله دوم عمليات الي بيتالمقدس
 طي مرحله اول و دوم عمليات، مجموعاً نزديك به 5000 كيلومتر از مناطق اشغالي آزاد شد و علاوه بر كشته و زخمي شدن تعداد زيادي از نيروهاي دشمن، 9075 نفر نيز به اسارت درآمدند.
مرحله دوم عمليات الي بيتالمقدس در ساعت 23:30 روز 16 ارديبهشت 1361 با هدف رسيدن به مرز بينالمللي و محاصره خرمشهر آغاز شد. نيروهاي قرارگاه فتح در همان ساعتهاي اول عمليات به جاده مرزي رسيدند. نيروهاي قرارگاه نصر در جناح چپ عمليات به شدت تحت فشار دشمن قرار گرفتند.... 20 تير 1391-11:09:15 ادامه مطلب |
|
|
خاطره سر سفره نشستن
 اينكه همين غذا را كسي ايستاده وبه هيئت حيوان ويا نشسته وبدون سفره بخورد-جز در مواردي خاص-كمتراز فردي سر مي زد.حالا سفره چه باشد مهم نبود.مي توانست چفيه اي ،قطعه پارچه پلاكاردي، پرچمي، صفحه روزنامه اي،تكيه كاغذ يا مشمعي،در جعبه مهمات وحتي تخته سنگ مسطح و تميزي باشد ؛وآنچه از هداياي مردمي رسيده ويا دوستان از منزل آورده بودند ،كه اگر جنس سفره پلاستيكي بود ،يعني همان مشمع هاي مخصوص سنگر كه قسمتي از آن را مي بريدند ،مرتب مي شستند واستفاده مي كردند ،به اين نحو كه سفره را روي تانكر آب پهن كرده ،پودر زد... 20 تير 1391-10:56:00 ادامه مطلب |
|
|
خاطره امام(ره): شما بگوئيد بروند بجنگند...
 در روزهاى سوم چهارم جنگ بود، توى اتاق جنگ ستاد مشترك، همه جمع بوديم؛ بنده هم بودم، مسئولين كشور؛ رئيس جمهور، نخست وزير - آن وقت رئيس جمهور بنىصدر بود، نخست وزير هم مرحوم رجائى بود - چند نفرى از نمايندگان مجلس و غيره، همه آنجا جمع بوديم، داشتيم بحث ميكرديم، مشورت ميكرديم. نظامىها هم بودند. بعد يكى از نظامىها آمد كنار من، گفت: اين دوستان توى اتاق ديگر، يك كار خصوصى با شما دارند. من پا شدم رفتم پيش آنها. مرحوم فكورى بود، مرحوم فلاحى بود... 20 تير 1391-10:50:25 ادامه مطلب |
|
|
عمومي روايتي از محبوبه دانش آشتياني؛ شهيدي با درايت و هوشيار در قيام 17 شهريور
 شهيده محبوبه دانش آشتياني يكي از شهداي سرخ هفده شهريور خونين سال 1357 است. او در سنين نوجواني، به عنوان يك دختر مبارز و مسلمان به صفوف فشرده مردم مسلمان ايران پيوست و در تظاهرات پر شكوه عليه رژيم شاه به شهادت رسيد. محبوبه در يك خانواده روحاني و مسلمان متولد شد. پدرش روحاني بود و در حادثه انفجار حزب جمهوري اسلامي به شهادت رسيد. شهيد آشتياني علاقه خاصي داشت كه فرزندانش از تربيت اسلامي برخوردار باشند؛... 20 تير 1391-09:58:47 ادامه مطلب |
|
|
روايت روايت يك فرمانده از يك روز عمليات چريكي
 سرهنگ پاسدار غلامرضا خبيري مانند ديگر هموطنان آذري صميمي و بي تكلف خاطره تعريف مي كند. قبل از آنكه ضبط صوت را آماده كنيم آغاز سخن كرده بود. درگفتن خاطرات گذرا سخن مي گفت، اما تمركزش بر شهيد حميد سليمي بود، خاطره نمي گفت، توصيفي عاشقانه همراه با دلتنگي از يار و هم سنگري ديرين مي كرد. تلاش براي سر به راه كردنش بيهوده بود، آزادش گذاشتم تاشايد سنگ صبوري براي دلتنگي هايش باشيم. از لابه لاي صحبت هايش خاطراتي كه در پيش رو داريد استخراج شد. خاطراتي كه سعي در به تصوير كشيدن يك روز نبرد چريكي، اهميت اين ر... 20 تير 1391-09:49:55 ادامه مطلب |
|
|
خاطره حكايتي از رسيدن يك پسر به پدر پس از سالها
 رويش نميشد توي چشمهاي فرمانده نگاه كند، اما دستان فرمانده، داشت آرامش ميكرد. انگار نه انگار كه او سرباز بود و مرد مقابلش، فرمانده.
پيكر بسياري از شهداي سالهاي دفاع مقدس در بيابانهاي جنوب در زير خاك گم شده بود. بعد از پايان جنگ عاشقاني كه از غافله دل جدا مانده بودند زندگي را رها كرده و به دنبال پيكر دوستانشان آوراه اين بيابانها شدند. آنچه پيش روي شماست داستاني است كه بر همين اساس نوشته شده است:... 20 تير 1391-09:42:42 ادامه مطلب |
|
|
خاطره نخستين فرد نظامي كه آيت الله خامنهاي به او اقتدا كردند
 رهبر معظم انقلاب اسلامي در بياناتي بعد از شهادت «علياكبر شيرودي» فرمودند: او به يكي از برادران گفته بود دعا كن شهيد بشوم. از بعضي جريانات سياسي خيلي دلم گرفته. درگيريهاي سياسي، اين جوان مؤمن را بسيار برآشفته و ناراحت كرده بود. شيرودي نخستين نظامي بود كه به او اقتدا كردم و نماز خواندم.
خلبان شهيد «علي اكبر شيرودي» از فرماندهان برجسته هوانيروز ارتش جمهوري اسلامي بود كه حماسههاي ناب و بيبدليل آفريد.... 19 تير 1391-12:46:13 ادامه مطلب |
|
|
عمومي روحاني كه با سرنيزه كاسه سرش را جدا كردند
 وقتي شيخ روي زمين افتاد دشمنان خود را به او نزديك كرده و با استفاده از سرنيزه فرق سرش را شكافتند و كاسه سرش را جدا كردند.
شيخ محمدحسن شريف قنوتي كه در روزهاي آغازين جنگ به « شيخ شريف » شهرت يافت به تاريخ ۳ تير ۱۳۱۳ در روستاي قصبه از توابع اروندرود آبادان متولد شد. شيخ در دوران كودكي به كسب علوم و معارف ديني روي آورد و مقدمات اسلام را نزد عمويش عبدالستار اسلامي آموخت و سپس ادامه دروس حوزوي را در حضور عبدالرسول قائمي در آبادان فراگرفت.... 19 تير 1391-11:50:53 ادامه مطلب |
|
|
گزارش زخم هايي كه از تنهايي ميگويند/ «شرمنده آرزوهاي كودكانم هستم»
 صداي سرفههاي پي در پي پدر در خانه مي پيچد، دخترك دلش مي لرزد ، باز پدر كبود مي شود و دستهايش مي لرزند، مادر كمي آب مي آورد اما پدر دست او را پس زده و همچنان سرفه مي كند، دخترك به چشمهاي مهربان پدر لبخند مي زند اما چشم هاي پدر قرمزند، درد مجالي براي لبخند دخترك نمي گذارد، نفسهاي پدر به شماره مي افتد، مادر فرياد مي زند و پيكر نيمه جان پدر را به بيمارستان ميبرد...... 19 تير 1391-12:23:26 ادامه مطلب |
|
|
|