گفتگو اسارت، دوربين نداشت
 «فريبرز خوبنژاد» متولد 1344، اهل كهكيلويه و بويراحمد است. جواني را با طلبگي آغاز كرد، اما جنگ وادي ديگري را پيش راهش گشود. او در عمليات بدر در سال 1363 به اسارت دشمن درآمد و چند اردوگاه عراقي؛ بهخصوص اردوگاههاي «رومادي» را تجربه كرد. فريبرز خوبنژاد، فوقليسانس كارگرداني دارد و هماكنون معاونت هنري مؤسسة فرهنگي «پيام آزادگان» را در يك ساختمان قديمي واقع در ميدان فردوسي تهران برعهده دارد. مؤسسهاي كه تنها تشكيلات رسمي آزادگان سراسر كشور محسوب شده و بهطور خصوصي، اما با پشتيباني دولت اداره ميش... 31 ارديبهشت 1391-10:52:14 ادامه مطلب |
|
|
خاطره 3 كيلومتر خاكريز، سهم 13 نفر/ خاطراتي از احياء «محمد اميري» درباره عمليات رمضان
 عمليات آزادسازي خرمشهر، تبعات اقتصادي، سياسي و فرهنگي بسياري در داخل و در سطح جهان داشت و محبوبيت رزمندهها را در ميان مردم افزايش داد. پس از عمليات «بيتالمقدس»، دشمن از منطقة كوشك، جادة اهوازـ خرمشهر را زير آتش گرفته بود و آن مسير را ناامن كرده بود؛ بنابراين به ناچار تصميم بر انجام عمليات «رمضان» گرفته شد تا دشمن به عقب رانده شود. اين عمليات بين پيچ كوشك و شلمچه و با همراهي ارتش به صورت ادغامي انجام شد. تقريباً نخستين تجربة ما براي كار ادغامي با ارتش بود؛ يعني حتي در برخي از خطوط، در نيروهاي... 31 ارديبهشت 1391-10:57:20 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو ديدم كه ميگفتند: خدايا! ما را برنگردان/ خاطرات برادر آزاده «محمد غلامي»
 در آذر 62 آموزش نظامي ديدم و با اينكه سنم كم بود، به خاطر فعاليت در انجمن اسلامي، بسيج دانشآموزي و فعاليتهاي فرهنگي، پس از 27 روز آموزش در پادگان «آيتالله مدني» كاشمر به جبهه اعزام و وارد گردان ادوات شدم. مدتي در واحد خمپارهي پايگاه «شهيد رحمتي» آموزش ديدم و سپس در سوم اسفند 62 در عمليات «خيبر» شركت كردم. آموزشهاي بسيج بسيار فشرده بودند. آموزشهاي سهماهه را يكماهه به پايان ميرساندند. همچنين بسيار سخت و سطح بالا بودند. پس از اين دورهها بچهها اين توانايي را داشتند كه از يك ماشين كه با... 31 ارديبهشت 1391-10:05:05 ادامه مطلب |
|
|
خاطره دويدن در ميان قمقمههاي پرخون
 متن حاضر واگويههاي «مهدي طحانيان»، آزادهي ثابتقدمي است كه در سن سيزده سالگي به اسارت نيروهاي عراقي درآمد و ده سال از بهترين سالهاي زندگياش را در عاشقي و سير و سلوك مطلق سپري كرد. او كمسنترين اسير ايراني در بند عراقيها بود.
افرادي كه قرار بود بمانند مستقر شدند. شايد حدود دويست نفري ميشديم. عراقيها خط آتش طولانياي درست كرده بودند، اما چارهاي نبود؛ همين دويست نفر حاضر به ماندن شده بودند و بايد با همين تعداد جلويشان را ميگرفتيم. اصلا فرصتي نبود كه سنگر درست كنيم.... 31 ارديبهشت 1391-10:21:54 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت شعري كه 30 سال پيش مرحوم «نصرالله مرداني» در وصف فاتحان خرمشهر سرود
 مرحوم نصرالله مرداني از شاعران حماسي انقلاب همزمان با پيروزي عمليات ظفرمندانه «الي بيتالمقدس» و آزادسازي خرمشهر، شعري با عنوان آوردگاه ظفر سرود و به فاتحان اين شهر تقديم كرد.
مرحوم نصرالله مرداني از شاعران متعهد و حماسي كشورمان پس از آزادسازي خرمشهر از دست متجاوزين عراقي توسط فدائيان امام روح الله «ره» شعري با نام آوردگاه ظفر سروده و به فاتحان اين شهر تقديم كرده است:... 31 ارديبهشت 1391-10:08:22 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت خرمشهر سقوط نميكرد اگر ...
 خرمشهر سقوط نميكرد. ستون پنجم و خلق عربيها آنقدر اسلحه از عراق آوردند و در خانهها نگه داشتند كه حد ندارد.
مه بود، زياد، آنقدر كه آدم هوس ابري بودن آسمان را نميكرد.
چادر ابري زمين با گلبوتههاي سرخي از گلهاي كاغذي، آن شب پاييزي جنوب را كامل ميكرد.از چشمان خيس اين مه ميشد خواند كه تا صبح بر سر شهر خواهد گريست. شهري كه نه چندان دور بندر بود، زيبا بود، پر گل بود؛ و امروز يك سر بارانداز ويراني است.... 31 ارديبهشت 1391-10:00:10 ادامه مطلب |
|
|
گزارش درد دل يك مادر شهيد/ خرمشهر آزاد شد اما از پسرم خبري نشد
 مادر شهيد «مجتبي قرايي» گفت: 14 سالش بود كه راهي جبهه شد. من و پدرش راضي نميشديم كه برود. آنقدر اصرار كرد تا راضي شديم.
در بخش ارولوژي زنان و اطفال بيمارستان لبافينژاد، پيرزني بستري بود كه همه دوستش داشتند، او با حرفهايش به بيمارها روحيه ميداد، اگر كسي حالش بد ميشد يا شب سختي را پشت سر ميگذاشت، برايشان غصه ميخورد و از آنها دلجويي ميكرد اما وقتي ميديد حال همه خوب و رو به راه است، حال او از همه خوبتر ميشد.... 31 ارديبهشت 1391-10:00:05 ادامه مطلب |
|
|
گزارش مدير كتابخانه جنگ: كتابخانه تخصصي جنگ حوزههنري، اكنون 10هزار و 500 عنوان اثر دارد
 مدير كتابخانه تخصصي جنگ حوزههنري از خريد 545 عنوان اثر در بيستوپنجمين نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران و رسيدن جمع آثار اين كتابخانه به 10هزار و 500 عنوان خبر داد و گفت: تعدادي از ناشران به ويژه، ناشران شهرستاني كه در كارنامه خود آثار دفاعمقدس داشتند، با وجود اينكه حضورشان در پايتخت براي ما مغتنم است، اما اصلاً آثار خود را به نمايشگاه نياورده بودند و مسوول فروش اين غرفهها، يا از نشر آنها بياطلاع بودند يا به وضوح، عرضه اينگونه آثار برايشان خوشايند نبود.... 31 ارديبهشت 1391-09:44:02 ادامه مطلب |
|
|
روايت روايت سردار باقرزاده از عذرخواهي از شهيد بواسطه قدرنشناسي...
 بارها زمزمه آيه «ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا» را شنيده ايم كه «مپنداريد كه شهداء مردگانند بلكه...» و بسيار در مصحف قرآن در وصفشان خواندهايم كه «احياء عند ربهم يرزقون»؛ ولي شايد هنوز باورهامان قوام نيافته و شايد اين زنده بودن را صرفا يك توصيف الهي بدانيم... اما عنايت و كرامت شهيدان، خود مظهر آياتيست جهت زدودن زنگار غفلتها و ترديدها.... 30 ارديبهشت 1391-10:46:02 ادامه مطلب |
|
|
خاطره خاطرات حميد داوود آبادي/ التماس سيد وحيد به شهدا
 بهار سال هفتاد و پنج بود كه رفته بودم به فكه. منطقه والفجر يك. بچه ها مشغول كار بودند در طى يك هفته اخير فقطه تكه اى استخوان بدن يك شهيد را پيدا كرده بودند. بدون هيچ مشخصه اى. به گفته بچه ها، بعيد نبود كه پاى شهيد يا مجروحى بوده كه قطع شده و در ميان مين مانده است.... 30 ارديبهشت 1391-10:57:25 ادامه مطلب |
|
|
|