عمومي استاد تخريب شاگرد عرفان آيت الله حق شناس بود
 ديماه سال 1340 محمود در ميان خانواده مذهبي و در منطقه اي كه دارالمومنين شميران معروف بود به دنيا آمد. محله رستم آباد و چيذر كه محمود در آن رشد و نمو كرد.
مرحوم حاج آخوند رستم آبادي و نهاوندي را به خود ديده بود و مومنين محله، كسب معارف و اعتقادات اصيل ديني خود را مديون تلاش اين دو بزرگوار ميدانستند.... 7 اسفند 1390-11:49:58 ادامه مطلب |
|
|
گزارش جنگ عراق عليه ايران از نگاه مطبوعات جهان/ ايران به مقاومت ادامه ميدهد
 مجموعه كتابهاي «جنگ ايران و عراق از نگاه مطبوعات جهان»،برگرفته از اسناد مطبوعاتي و بريده جرايد خارجي موجود در مركز ملي اسناد دفاع مقدس است كه پيشينه جمعآوري آن به روزهاي آغازين بحران و تشكيل دفتر تبليغات جبهه و جنگ باز ميگردد.... 7 اسفند 1390-11:46:16 ادامه مطلب |
|
|
خاطره قنداقه دخترم را روي تابوتم گذاريد
 وقت رفتن گفت فرزندم دختر است اسمش را هم ميگذاريم محدثه. در آخرين تماس تلفنياش هم گفت: من ديگر برنميگردم قنداقه محدثه را در تشييع جنازهام بگذاريد بر روي تابوتم. مطمئنا من و دخترم هرگز يكديگر را نخواهم ديد. دقيقا همان شد كه ميگفت
شهيد حبيبالله افتخاريان معروف به ابوعمار، درسال 1334 در شهرستان« بهشهر» متولد شد. در سن سه سالگي از محبت پدرمحروم گشت و سرپرستي او و خانواده اش را عمويش بر عهده گرفت. به دليل شرايط مادي خانواده تحصيل در كلاس هاي شبانه و كار و تلاش روزانه را انتخاب كرد.... 7 اسفند 1390-11:42:07 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت متن كامل وصيتنامه شهيد نوجوان «سعيد طوقاني»/
 از شما و همه ميخواهم كه شديداً مقلد و متعبد امام امت باشيد و حب و بغض و همه اعمالتان را بر محور امام امت و سخنان و رفتار و كردار او قرار دهيد و در فتنهها و گيرودارها تمسك به اين حبل متين و نماينده صراط مستقيم كه شما را بيشتر از خودتان دوست دارد، نماييد.
شهيد نوجوان «سعيد طوقاني» از شهداي ورزشكار كشور است كه 22 اسفند 63 در عمليات بدر به درجه رفيع شهادت رسيد. در نخستين كنگره ملي شهداي نوجوان قرار است از خانواده شهيد «طوقاني» به عنوان شهيد نوجوان شاخص تهران تجليل شود.... 7 اسفند 1390-11:31:59 ادامه مطلب |
|
|
عمومي اولين شهيد مجلس شوراي اسلامي در دفاع مقدس كيست؟
 يكي از كارهاي مهم و اساسي او از همان روزهاي اول، ايجاد هماهنگي بين ارتش و سپاه و نيروهاي داوطلب مردمي بود كه در منطقه حضور داشتند.
شهيد «مصطفي چمران» نمايندۀ حضرت امام در شورايعالي دفاع و نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي نخستين شهيد مجلس در دوران دفاع مقدس بود.... 7 اسفند 1390-11:29:40 ادامه مطلب |
|
|
عمومي گلولهي عصر هشتمين روز
 نيمه شب است كه به يك خاكريز ميرسيم. بچههاي گردان حمزه سنگرها را خالي ميكنند، كولهبارشان را برميدارند و به طرف هفت تپه ميروند.جلوتر از خاكريز، رودرروي عراقيها، چند نقطهي كمين است. بچههاي گردان توي سنگر و پشت خاكريز مستقر ميشوند. من بيسيمچي هستم. با يكي از بچهها وارد كانال ميشويم. حدود دويست متر جلوتر از خط اول...... 7 اسفند 1390-11:20:32 ادامه مطلب |
|
|
روايت لحظه شهادت آخرين نفر
 از پشت سر صداي رگبار بلند شد. نگاه كردم. چيزي ديده نميشد. تنها جرقه گلولهها بود كه از مقابل هم ميگذشتند. لحظهاي بعد صداها خوابيد و جز سياهي چيزي ديده نميشد
گم شده بوديم. جاده فاو ام القصر پيدا نبود. تا چشم كار ميكرد سياهي بود. فرمانده جلوتر از ما حركت ميكرد. 15 نفر بوديم. گوشه و كنار چند تيربار كار ميكرد. از آنها گذشتيم. همه نااميد به اطراف نگاه ميكردند. اين همه دعا و آرزو براي عمليات والفجر هشت. اون وقت حالا گم شديم. فرمانده برگشت. عصباني بود.... 7 اسفند 1390-10:28:06 ادامه مطلب |
|
|
يادداشت مروري بر زندگي سراسر مجاهدت فرمانده شهيد حميد رجبي مقدم
 راديو مارش جنگي مي زند، سمانه بيتاب، سكينه دلواپس و نگران، سمانه ميلي به شير مادر ندارد، بي تابي سمانه، مادر را بي تاب تر مي كند....
روزهاي سرد و سخت زمستان«پنجاه و هفت» امواج طوفاني اعتراضات مردمي در شهرستان بندر انزلي، براي حميد رجبي مقدم، يك جور ديگر است، پدرش نفت فروشي داشـت، حميد از ديگر برادرها بيشتر كنار دست پدرش مي ايستاد.... 7 اسفند 1390-10:25:33 ادامه مطلب |
|
|
عمومي يادي از دلاورمرد هوانيروز
 در وجب به وجب خاك ايلام خاطراتي از جنگ تحميلي مانده است كه خيلي از آنها بيان نشده در اين بين «تنگه بينا» حال هوايي ديگر دارد چراكه محل شهادت دلاورمرد هوانيروز ، شهيد احمد كشوري است.
بار ديگر به مهد پايداري و استقامت يعني ايلام آمده ايم تا گوشه اي از رشادت هاي دوران دفاع مقدس را در سرزمين لاله ها گزارش كنيم. به سراغ كسي رفته ايم كه قلم در برابر او زانو خم مي كند و نام و دلاو مردي هايش از مازنداران و تهران گرفته تا مريوان، سقز، بانه تا ايلام و «تنگه بينا» هنوز هم در بين مردم موج مي زند.... 7 اسفند 1390-10:22:51 ادامه مطلب |
|
|
خاطره آخرين ديدار/ راستي شعبان بلم سواري بلدي
 به هر روي سوار بلم شدم. من جلو نشستم و پدر نشست پشت سر. پارو را برداشتم و پارو زدم. هر چه پارو ميزدم بلم فقط دور خودش ميچرخيد و جلو نميرفت.
مهر 1364 بود. در اردوگاه شهيد محرمي 20 كيلومتري جاده اهواز- خرمشهر محل استقرار لشكر 32 انصار الحسين (ع) همدان حضور داشتم.... 6 اسفند 1390-11:16:27 ادامه مطلب |
|
|
|